Page 135 - C903_0
P. 135

‫سا ‌لها پيش‪ ،‬مسابقه اي در يونان برگزار م ‌يشد كه در آن‪ ،‬بهترين ن ّقاش را معلوم‬
      ‫مي‌كردند‪ .‬يونانيان‪ ،‬زيبايي را از هر نوع آن بسيار دوست داشتند و سعي مي‌كردند در هر‬
      ‫چيز بهترين را پيدا كنند‪ .‬آنان بازي هاي المپيك را راه انداختند تا بفهمند در هر ورزش‪،‬‬
      ‫بهترين كيست؛ همچنين‪ ،‬مسابقاتي در زمينة شعر‪ ،‬موسيقي‪ ،‬ن ّقاشي و مجسمه سازي‬

                         ‫برگزار مي‌كردند‪ .‬اين داستان دربارة يكي از آن مسابقه هاست‪.‬‬
      ‫هيچ كس نمي توانست بگويد كدام يك از دو ن ّقاش‪ ،‬هنرمند بهتري بودند‪ .‬بعضي‪،‬‬
      ‫يكي را ترجيح م ‌يدادند و برخي‪ ،‬ديگري را‪ .‬پس تصميم گرفتند از پيرمردي كه‬
      ‫خود زماني‪ ،‬بهترين ن ّقاش روزگار خود بود‪ ،‬بخواهند در اين مورد داوري كند‪ .‬پيرمرد‬
      ‫وظيفه‌اي بر عهدة ن ّقاشان گذاشت هر يك بايد تا آنجا كه م ‌يتوانست‪ ،‬تصويري واقعي‬
      ‫از زندگي مي‌كشيد؛ بعد از سه ماه بايد برمي‌گشتند و ن ّقاشي هاي خود را نشان م ‌يدادند‪.‬‬

                               ‫آن وقت پيرمرد قضاوت مي‌كرد كه كدام بهترين است‪.‬‬
      ‫دو ن ّقاش رفتند و بعد از سه ماه‪ ،‬هر كدام با يك تصوير برگشتند‪ .‬جمع ّيت در محل‬
      ‫بازار گرد آمدند و مشتاق بودند ببينند كدام يك برنده خواهد شد‪ .‬پيرمردي كه قرار بود‬
      ‫بين آن دو داوري كند‪ ،‬در برابر دو ن ّقاشي ای كه با پرده پوشانده شده بودند‪ ،‬ايستاده بود‪.‬‬
      ‫به ا ّولين ن ّقاش علامت داد؛ او جلو آمد و پرد‌هها را از روي ن ّقاشي خود كنار زد‪ .‬جمع ّيت‬
      ‫براي ن ّقاشي او كه زيبا و بسيار به زندگي شبيه بود‪ ،‬هورا كشيد‪ .‬ن ّقاشي او‪ ،‬تصويري از‬
      ‫يك كاسة انگور بود و آن‌چنان رسيده و آبدار ترسيم شده بود كه مردم نم ‌يتوانستند‬
      ‫باور كنند انگورها واقعي نيستند‪ .‬ناگهان‪ ،‬پرندگاني كه آن حوالي پرواز مي‌كردند با‬
      ‫شتاب فرود آمدند و شروع كردند به نوك زدن به تصوير و سعي مي‌كردند انگورها را‬

‫‪135‬‬
   130   131   132   133   134   135   136   137   138   139   140