Page 57 - امپراطوری_جنون_100سند_جنایت_آمریکا
P. 57

‫‪‬‬

                                        ‫دنیایوارونه‬

‫گویی «چارلز داروین» کتابهای علمی خود را به افتخار اربابان دنیا نوشته‬
‫اســت؛ هنگامی که «جان راکفلر» در تشــریح موفقی ‌تهایش م ‌يگوید‬

      ‫«طبیعت به برتری ‌نها پاداش م ‌يدهد و بی عرض ‌هها را گوشمالی»‪.‬‬
‫وقتی یک جانی شخصی را به خاطر بدهی اش م ‌يکشد اجرای این عمل‬
‫را «تســویه حساب» م ‌ينامند؛ اما وقتی «تکنوکراسی جهانی» با کشوری‬

       ‫مقروض تسوی ‌هحساب م ‌يکند آن را «برنامه تعدیل» م ‌يخوانند‪.‬‬
‫اقتصاد جهانی‪ ،‬کارآمدترین ترجمان «جنایات ســازمان یافته» اســت‪.‬‬
‫هیئ ‌تهای بی ‌نالمللی نظارت بر ارز‪ ،‬تجارت و اعتبارات‪ ،‬با خونسردی و‬
‫مهارتی تمام‪ ،‬در سطح جهانی‪ ،‬علیه کشورهای ضعیف دست به عملیاتی‬

             ‫تروریستی م ‌يزنند که روی بم ‌بگذران را سفید م ‌يکند‪.‬‬
‫آدمک ‌شهای مزدور در سطح خرده فروشی‪ ،‬همان کاری را انجام م ‌يدهند‬
‫که ژنرا ‌لها در ســطح عمد‌هفروشــی م ‌يکنند؛ درحال ‌یکه جنایاتشان به‬

                                   ‫عنوان افتخار نیز ثبت م ‌يشود‪.‬‬
‫بورس بازان با کمک رایانه‪ ،‬تکنیکی را به خدمت م ‌يگیرند و کلا ‌نکلان‬
‫به جیب م ‌يزنند که جی ‌ببرهای به کمین نشسته در گوشه خیابان‪ ،‬همان‬

                      ‫تکنیک‪ ،‬ولی سطح پائینش را استفاده م ‌يکنند‪.‬‬
‫رذ ‌لترین متجاوزان به طبیعت و حقوق بشر‪ ،‬هیچگاه به زندان نم ‌يروند‪،‬‬
‫آنها خود «کلید دار» زندا ‌نها هستند‪ .‬کشورهایی پاسدار صلح جهانی اند‬

            ‫که بیشترین سلا ‌حهای مرگبار را م ‌يسازنند و م ‌يفروشند‪.‬‬
‫بیشــترین درآمدهای ناشــی از مواد مخذر را وزین ترین و معتبرترین‬

 ‫بان ‌کها پولشویی م ‌يکنند و عمده پو ‌لهای دزدی را‪ ،‬آنها پناه م ‌يدهند‪.‬‬
‫موفق ترین صنایــع‪ ،‬آلود‌هکنند‌هترین کارخانجاتند؛ درحال ‌یکه عملیات‬
‫«نجات محیط زیســت» با تلاش درخشان همان شرک ‌تهایی صورت‬

                            ‫م ‌يگیرد که از نابودی آن سود م ‌يبرند‪.‬‬
‫کسانی که بیشــترین آد‌مها را در کوتاهترین زمان م ‌يکشند‪ ،‬با تشویق‪،‬‬
‫جایزه «مصونیت» م ‌يگیرند مانند کسانی که طبیعت را با کمترین هزینه‪،‬‬

                                            ‫بیشتر نابود م ‌يکنند‪.‬‬

‫(به من دروغ نگو!‪ ،‬به کوشــش جان پیلجر‪ ،‬مهرداد شهابی و میرمحمود نبوی‪ ،‬تهران‪:‬‬
                                              ‫اختران‪ ،1387‬ص‪ 299‬ـ ‪)304‬‬

                               ‫‪60‬‬
   52   53   54   55   56   57   58   59   60   61   62