Page 3 - حضرت خدیجه و پیامبر
P. 3
اما ماجرا از مهمانی در خانه خدیجه (س) آغاز شد .روزی خدیجه (س) در خانه خود مجلسی تشکیل داده
بود و از عالمان یهودی دعوت کرده بود تا برایش صحبت کنند .در اواسط جلسه جوانی خوش سیما از
مقابل خانه خدیجه (س) گذشت .دانشمند یهودی از خدیجه (س) خواست که او را به مجلس دعوت کند .پس
از پایان مجلس و در هنگام خداحافظی در حالی که شعف از صورت آن عالم یهودی مشهود بود ،رو به
خدیجه کرد و گفت« :آن چه من در کتابهای آسمانی گذشته خواندهام ،نشان میدهد که او پیامبر
آخرالزمان است .خوشا به سعادت بانویی که چنین جوانی شوهرش باشد که در این صورت به شرافت،
عزت و شکوه دنیا و آخرت نایل آمده است( .».مناقب ابن شهر آشوب ،ج ،۱ .ص۴۱ .؛ سید هاشم رسولی
محلاتی ،درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام (جلد ،)۲ص)۱۷ .
خدیجه با پیامبر (ص) در جد چهارم از طرف پدر و در جد هشتم از طرف مادر متحد بودند ،به همین دلیل
گاهی همدیگر را پسر عمو ،دختر عمو میخواندند.
هم خدیجه (س) تاجر بود ،هم محمد (ص) .تقدیر الهی به گونهای رقم خورد که اسباب همکاری میان
خدیجه (س) و محمد (ص) فراهم شد .از برخوردهای نخست ،مهربانی و ایمانی الهی در رفتار محمد
(ص) مشهود بود .روح پاک و قلب لطیف این دختر قریشی ،پس از سالها هم کفو خود را پیدا کرده بود.
چند بار با این جوان ۲۵ساله بنی هاشمی مواجه شده بود و دلش دیگر تاب دوری از وی را نداشت.