Page 15 - الملاحم و الفتن یا فتنه و آشوبهاى آخر الزمان
P. 15
| P a g e 14
باب 58
حذيفه بن يمان گويد :وقتيکه اولين (طائفه) ترک را در جزيره ديديد با آنها جنگ کنيد تا آنها را شکست
دهيد يا اينکه خدا شر آنها را دفع کند زيرا آنها حرام را افتضاح ميکنند وآن علامت خروج اهل مغرب واز
بين رفتن قدرت وسلطه آنها است.
باب 59
ابن مسعود از حضرت محمد بن عبد الله صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود :وقتى که در ماه
رمضانى (صيحه اى) يعنى صداى شديدى بوجود آمد در ماه شوال صداى پهلوانها در جنگ بلند ميشود
وجنگ وفتنه هائى بپا خواهد شد ودر ذيقعده قبيله ها متفرق ميشوند ودر ماه ذيحجه ومحرم خونها ريخته
ميشود ،آنگاه سه مرتبه فرمود :چه محرمى؟ هيهات ،هيهات در آن موقع مردم کشته ميشوند .ابن مسعود
گويد :از آنحضرت پرسيديم :آن صيحه در چه وقتى خواهد بود؟ فرمود :آن صحيحه در نيمه ماه رمضان
در ظهر روز جمعه خواهد بود واين حادثه وقتى پيش ميايد که شب (اول) ماه رمضان جمعه باشد ،اين فتنه
است که شخص خواب را بيدار ميکند وشخص ايستاده رابزانو در مياورد ،در آن شب جمعه زنان عفيفه
توالت کرده از خانه هاى خود خارج ميشوند ،پس موقعى که نماز صبح روز جمعه را خوانديد وارد خانه
هاى خود شويد ودرهاى خود را قفل کنيد وپنجره (اطاق) خود را مسدود نمائيد ،وخود را بپوشانيد
وگوشهاى خود را ببنديد ،موقعى که آن صيحه را احساس کرديد خدا را سجده کنيد وبگوئيد( :سبحان
القدوس ،ربنا القدوس) زيرا کسى که اين دستور را انجام دهد نجات مى يابد وکسى که اين عمل را انجام
ندهد هلاک خواهد شد.
باب 61
وليد گويد :چند روزى از ماه رمضان گذشت وزلزله اى دچار اهل دمشق شد ،وجمعيت زيادى از مردم در
ماه رمضان سنه ( )137هلاک شدند ،چنين بلائى ديده نشده بود وآن همان زلزله اى بود که در قريه
(خرستا) اتفاق افتاد وستاره دنباله دارى را در محرم سنه ( )145از طرف مشرق ديدم ودر همه آن محرم
آنرا در موقع فجر ميديديم ،بعد از آن مخفى شد ،آنگاه آنرا بعد از غروب آفتاب در حمره خورشيد ديديم
وبعد آن را در مدت دو يا سه ماه در بين مشرق ومغرب ديديم ،آنگاه در مدت دو يا سه ماه مخفى شد ،در
مرتبه چهارم ستاره اى بود خفى در نزديکى جدى (نام ستاره است) بچشم ميخورد که در دو ماه جمادى
وروزهاى رجب با دوران فلک بدور جدى دور ميزد ،آنهم مخفى شد ،پس از آن ستاره اى که صاف
وروشن نبود از طرف راست قبله شام طلوع کرد که شعله آن از طرف قبله تا آجرهاى ارمينه بود من
شرح آن ستاره را براى شيخ سال خورده وضعيفى که در نزد ما بود نقل کردم او گفت :اين ستاره منتظر
نيست .وليدگويد :در چند سال اخيرى که از عمر ابوجعفر باقى بود ستاره اى را ديدم که در مدت يک
ساعت از شب بطورى دو طرف آن بهم رسيد که نظير طوق شد.
باب 61