Page 40 - C903_0
P. 40

‫حقیقی برسد‪ ،‬باید از بلندی های دشوار به تنهایی بالا برود‪ .‬من در این راه بار ها به‬
‫عقب می لغزیدم‪ ،‬می افتادم‪ ،‬کمی به جلو می رفتم‪ ،‬سپس امیدوار می شدم و بالاتر‬
‫می رفتم‪ ،‬تا کم کم افقی نا محدود در برابرم نمایان می شد‪ .‬کیی از فن  و نی که در‬
‫حین تحصیل آموختم‪ ،‬ف ّن بردباری بود‪ .‬تحصیل باید با فراغ بال و تأنّی انجام گیرد‪.‬‬
‫امتحانات بزرگ ترین دیو های وحشتناک زندگی دانشگاهی من بودند ا ّما من پیوسته‬

                                    ‫پشت این دیو ها را به خاک می رساندم‪.‬‬
‫تا حال نگفته ام که تا چه حد به خواندن کتاب علاقه مند بوده ام‪ .‬کتاب در تحصی  ل  و‬
‫تربیت من بسیار مؤثّر بوده است‪ .‬کتاب برای من مانند نور خورشید بود و ادب ّیات بهشت‬
‫موعود‪ .‬هرگز نقایص جسمی‪ ،‬مرا از هم نشین ِی دل پذیر دوستانم ـ یعنی کتاب هایم ـ‬
‫باز نداشته است‪ .‬آنچه خود آموخته ام و آنچه دیگران به من آموخته اند‪ ،‬در مقابل‬
‫جذبه ای که کتاب به من داده هیچ است؛ ا ّما سرگرمی من تنها کتاب نیست‪ .‬موزه ها‬
‫و نمایشگاه های ن ّقاشی و مج ّسمه سازی برای من منبع سرور است‪ .‬از گردش در‬
‫طبیعت و قایق رانی بسیار ل ّذت می برم‪ .‬به نظر من در هر کی از ما به نحوی استعداد‬
‫ادراک زیبایی ها نهفته است‪ .‬هر کی از ما خاطراتی ناپیدا از زمین‪ ،‬سبزه و زمزمۀ آب‬
‫داریم که نابینایی و ناشنوایی نمی تواند این حس را از ما برباید‪ .‬این کی ح ّس روانی‬

             ‫است که در آ ِ ن  واحد هم می بیند‪ ،‬هم می شنود و هم احساس می کند‪.‬‬

‫داستان زندگی من‪ ،‬ترجمۀ ثمین  ه  پیرنظر (باغچه بان)‬

‫‪ 1‬هلن کلر پس از بىمارى به وسىل ٔه کدام ىک از حواس پنج گان ٔه خود با جهان خارج ارتباط داشت؟‬
‫‪ 2‬منظور کلر از اىن جمله ها «در اىن راه بارها به عقب مى لغزىدم‪ ،‬کمى جلو مى رفتم سپس امىدوار‬

                                                                ‫مى شدم» چىست؟‬
                   ‫‪ 3‬نوىسنده چه چىزهاىى را براى خود نور خورشىد و بهشت دانسته است؟‬

                                                                                ‫‪40‬‬
   35   36   37   38   39   40   41   42   43   44   45