Page 60 - رفیق خوشبخت ما 2-1
P. 60

‫زرنگ یعنی‪...‬‬

                  ‫من آن زمان در دیرالعدس دیدم صدای خیلی برجسته‌ای می‌آید‪.‬‬
                  ‫سید ابـراهـیـم صــدرزاده خیلی صــدای مـردانـ ‌های داشــت‪ ،‬مثل‬
                  ‫دا ‌شمشت ‌یهای تهرانی‪ .‬من او را نم ‌یشناختم‪ .‬وقتی از پشت‬
                  ‫ب ‌یسیم حرف مـی‌زد‪ ،‬گفتم‪« :‬او کیست که از تهران آمده و در‬
                  ‫تیپ فاطمیون جای گرفته است؟» حسین گفت‪« :‬سیدابراهیم!»‬
                  ‫وقتی از دیرالعدس برم ‌یگشتیم‪ ،‬از حسین سؤال کردم‪« :‬این‬
                  ‫سیدابراهیم کیست که با ایـن صـدای بلند و مـردانـه صحبت‬
                                      ‫می‌کرد؟» سید را نشان داد گفت‪« :‬این!»‬
                  ‫آدم لذت‬  ‫نجـگاواهن رششکینددبـ‪.‬ارمیـن وکاقکعـًاهعاخشیلقی تشـ بوودد‌لمبـ‪.‬رپوربـسویددوم‬  ‫یـک‬
                  ‫چطور به‬                                                                               ‫می‌برد‬
                  ‫اینجا آمده است‪ .‬این جوان چون ما راه نم ‌یدادیم بیاید‪ ،‬رفته‬
                  ‫بود مشهد و در قالب فاطمیون و به اسم افغانی ثب ‌تنام کرده و‬
‫رفیق خوشبخت ما 	‬  ‫به اینجا آمده بود‪ .‬زرنگ به این م ‌یگویند‪ .‬زرنگ به من و امثال‬
                  ‫من نم ‌یگویند‪ .‬زرنگ فردی نیست که ب ‌هدنبال مال جمع کردن‬
                  ‫و گــول‌زدن مـردم اسـت‪ .‬زرنـگ و بـاذکـاوت شخصی اسـت که‬
                  ‫فرصت‌ها را به این شکل به دست می‌آورد‪ .‬زرنگ یعنی کسی که‬
                  ‫فرص ‌تها را به نحو احسنت استفاده م ‌یکند‪ .‬چرا او این کار را‬
‫‪59‬‬

                  ‫َمعک ِر‌یظديکً؟مناد‪.‬چ‪»،‬ودنوسخیلتیداقرید‪:‬م « َفت َّدض َارلدا‪.‬هَُّللخ اْلداُم َکجاسِه ِیديراَن َکع َلهىدراْل َرقاا ِهع ِديش َن َجأ ْهجاًراد‬

                  ‫شهید سردار سلیمانی‬
   55   56   57   58   59   60   61   62   63   64   65