Page 79 - مجله_ی_نوابت،_شماره_ی_۴_نقد،_مهر_۱۳۹۹
P. 79

‫و بصـری آن‪ ،‬کمـک کرده بود تا قشـر نقاشـان و‬      ‫بنـده بـه هنرهـای تجسـمی و نمایشـی صرفا با‬
‫مخاطبین متاثر از دوره رنسـانس هنر تجسـمی و‬       ‫انگیز‌ههـای تجربـی بـوده و هرگـز دغدغـ ‌هی‬
                                                 ‫اینکـه تلاش کنـم تـا در جایگاه نقـا ‌ش‪ ،‬عکاس‬
      ‫نمایشـی غـرب در شـرق‪ ،‬شـکل بگیرد ‪.‬‬         ‫یـا فیلمسـاز حرفـ ‌های قـرار بگیریـم‪ ،‬نداشـتم و‬
‫بنـده از کودکـی بـا نگاه به ابرها و سـایه روشـن‬  ‫در وجـود خـود حسـاس نم ‌یکـردم ‪ ،‬بلکـه میل‬
‫هـای محیـط و حتی اشـکالی کـه بر اثـر ریختن‬       ‫داشـتم تنهـا در جایـگاه و مقـام یـک علاقمند و‬
‫اب بـر سـطح زمیـن شـکل مـی گرفـت‪ ،‬لـذت‬           ‫مخاطـب پر و پا قرص و حرف ‌های برای تماشـای‬
‫مـی بـردم‪ ،‬خیلـی زود در دوره آمـوزش ابتدایی‬      ‫آثـار جهانـی هنرهای تجسـمی و نمایشـی برای‬
‫بـه نقاشـی کـردن علاق ‌همنـد شـده بـودم‪ ،‬خوب‬     ‫همیشـه قـرار بگیرم‪ .‬عشـق ناکجا آبـادم‪ ،‬همواره‬
‫بیـاد دارم زمان ‌یکـه سـطح خیابـان لیاقـت اهواز‬
‫قدیـم کـه محـل خانـه پـدری در ان واقع شـده‬                         ‫لـذت بـردن از هنر اسـت ‪.‬‬
‫بـود لایـه آسـفالت تـاره ریختـه بودنـد‪ ،‬روی‬
‫سـطح سـیاه آسـفالت بـا گـچ نقاشـی م ‌یکـردم‬      ‫یکبـاردرجلسـهایازرویـاپردازیهـایاصلاح‬
‫تـا نظـر عابریـن را بـه کار خـود جلـب کنـم‪ .‬از‬   ‫طلبانـه مـان بـه ایـوب گفتیـد ‪ ،‬قلـم مـوی من‬
‫اینکـه عابریـن توقـف م ‌یکردنـد و بـا لـذت به‬
‫نقاشـ ‌یهایم چشـم م ‌یدوختنـد ‪ ،‬حسـابی ذوق‬                           ‫خشـکیده اسـت ‪ ،‬چرا؟‬
‫زده مـی شـدم‪ .‬تـا قبـل از شـروع انقالب بطور‬
‫خود آموز و تجربی نقاشـی رنـگ و روغن روی‬          ‫فکـر م ‌‌یکنـم برای پاسـخ به ایـن سـوال ابتدا به‬
‫بـوم را ادامـه دادم و در تابلوهای خود از تکنیک‬   ‫یـک مقدمـه چینی نیاز باشـد ‪ .‬جامعـ ‌هی جهانی‬
‫نقاشـان آمپرسیونیسـم الهام م ‌یگرفتم‪ ،‬سـرانجام‬   ‫غـرب بعداز گذرانـدن و پایـان دو جنگ جهانی‬
‫بـا وقـوع پدیـده ی جـذاب انقالب سـال ‪ ۵۷‬و‬        ‫اول و دوم‪ ،‬بطـور جـدی بـا ظهـور و شـروع‬
‫سـرگرم شـدن بـا فرآیند پیـروزی حـوادث آن ‪،‬‬       ‫جنب ‌شهـای سیاسـی‪ ،‬اجتماعـی‪ ،‬فرهنگـی‪،‬‬
‫نقاشـی را بـرای همیشـه کنـار گذاشـتم‪ .‬در واقع‬    ‫اقتصـادی و فکـری‪ ،‬مواجـه شـده بـود‪ .‬شـاید‬
‫جذابی ‌تهـای انقالب تمام اندوخته هـا و تجارب‬     ‫منشـاء عمـده رخـداد جنب ‌شهای مـورد ذکر پی‬
‫دوران قبـل از انقلاب را از دسـت نسـل علاق ‌همند‬  ‫گیـری تاثیـر فرضیات فرویـد‪ ،‬دارویـن‪ ،‬مارکس‬
‫بـه وقـوع آن ‪ ،‬گرفـت و به دسـت سـرگرم ‌یهای‬      ‫و انیشـتین بـر جامعـه جهانـی وقت بوده اسـت‪.‬‬
                                                 ‫به تدریـج تاثیر جنب ‌شهایی سیاسـی و اجتماعی‬
                      ‫حـوادث انقلاب سـپرد‪.‬‬       ‫غرب دامن شـرق را فرا گرفت‪ .‬در واقع پیدایش‪،‬‬
                                                 ‫رشـد و فرآیند توسـعه سـریع سـب ‌کها و مکاتب‬
‫دلـم برای نقاشـی کنـارکتابخانه تـان ‪ ،‬همان‬       ‫هنـری و ادبـی در حـوزه گسـتره فرهنگی جامعه‬
‫کـهگیسـوانشزنجیربود‪،‬سـوخت‪،‬راسـتی‬                 ‫ی شـرقی و اسـتقبال از فرآینـد آن‪ ،‬از یـک سـو‬
                                                 ‫بـه وجـود رکـود و عـدم خلاقی ‌تهـای هنری و‬
                 ‫موضـوع ان تابلو چـه بود؟‬        ‫از سـوی دیگـر مرهـون ترجمـه آثار مربـوط به‬
                                                 ‫تاریـخ وقایـع جنب ‌شهـای هنـری و ادبـی غرب‬
‫موضـوع نقاشـی تابلـوی مـورد اشـاره شـما بـه‬      ‫در جوامـع شـرقی بسـتگی داشـته اسـت‪ ،‬بدون‬
‫بافـت سـناریوی سـاخت یـک فیلـم کوتـاه‪،‬‬           ‫تردیـد مـی تـوان اذعـان نمـود‪ ،‬رونـد تعمیـم‬
‫مربـوط مـی شـد‪ ،‬راسـتش سـال ‪ ۶۳‬علاق ‌همنـد‬       ‫سـازی هنرهـای تجسـمی از جملـه نقاشـی‬
‫شـده بودم تـا به سـاخت یک فیلم کوتاه دسـت‬        ‫در حـوزه عمومـی‪ ،‬محصـول تاثیـرات جنبـش‬
‫بزنـم‪ ،‬سـال ‪ ۶۳‬کار مطالعـه و تصویـب سـناریو‬      ‫برخاسـته از ایـده های مـدرن غرب بوده اسـت‪.‬‬
‫و صـدور مجـوز برای سـاخت فیلم هـای کوتاه‪،‬‬        ‫تدریس نقاشـی در مقاطع آموزش دروس سـواد‬
‫بـه سـازمانی بنـام حـوزه هنری کـه دفتـر کار آن‬   ‫آمـوزی ابتدایـی و توجه به خلاقی ‌تهای حسـی‬
‫در تهـران مسـتقر بـود‪ ،‬مربـوط م ‌یشـد‪ .‬بـه آنجا‬

‫شماره ‪ /4‬اهــواز‪ /‬مــهر ‪ /1399‬سپتامبـر ‪79 2020‬‬
   74   75   76   77   78   79   80   81   82   83   84