Page 45 - گاهنامه بان1400
P. 45
پیشگاه
بهشاد فرجی
پیشـگاه بخشیسـت کـه در آن دربـاره کتابهـای نشـر خـوب ،مـون ،پرتقـال و مجینـک میخوانیـم .گاهـی پیـش از
خوانـدن کتابـی ،مـرور یـا نقـدی م یخوانیـم کـه همچـون قط بنمایـی مـا را در دنیـای کتـاب و نویسـندهاش هدایـت
م یکنـد .پیشـگاه در نقـش همیـن راهنمـا ظاهـر میشـود؛ نـه بیشـتر و نـه کمتـر!
مـروری بـر کتـاب "قدیـس ،رئیـس و مو جسـوار :در سهایـی خار قالعـاده از عشـق و زندگـی /نوشـته رابیـن شـارما/
ترجمـه صـدرا صمـدی دزفولـی /نشـر مـون"
درمان ،سفر و چمدانی سرشار از زندگی!
در جایـی از رمـان همنـام ،نوشـته جومپـا لاهیـری و ترجمـة امیرمهـدی حقیقـت
کـه فیلمـی سـینمایی هـم از آن اقتبـاس شـده ،شـخصیت آش ـوک (پــدر
خانـواده) نقلقولـی از پدربزرگـش را بـه فرزنـدش میگویـد« :رسـالت یـه کتـاب
اینـه کـه بتونـی باهـاش سـفر کنـی و درعی نحـال یـه اینـچ هـم از جـات تکـون
نخ ـوری!»
شـاید ایـن جملـه کلیـد مواجهـه بـا آخریـن کتـاب رابیـن شـارما ،نویســنده
هند یالاصــل پنجـاه و هفـت سال هباشـد؛ نویسـندهای کـه شـرکتهایی
تهقـرریبـ ًساـادرلاابوتـرادابـریادیهبـرةگـ0ز9ارمییـاهدمایی بـوشدهکاـیـهیشـباـرراما،ی مثـل مایکروسـافت و گـوگل
کارکنانشـان دعـوت میکننـد.
بـا ـندگی وارد شـد .او افناتر غشاـلارت َا َحبـرصزیـیلسـوت کنارآدرمـوزسـارلشـ4ت9ه19حمقـیـواقد ،بـی،هنـاجمهـاو من نهومیتـرس
شـارما کـرد. معرفـی جهـان بـه را زندگـی از آن ،نگاهـش بـه
نویسند ها یسـت کـه مـدام میـان داسـتان ،ناداسـتان ،ادبیـات ،عرفـان و روا نشناسـی در حرکـت اسـت و خـودش
را محـدود بـه هیـچ چهارچوبـی نم یکنـد ،امـا تمـام آثـارش از اصولـی ی کدســت ،خالــص و ســاده حــرف م یزننــد.
نویسـندة مجموعـه کتابهـای راهبـی کـه فـرار یاش را فروخـت در ایــن کتــاب مخاطبــش را بــا جــک ولنتاینــی
آشـنا میکنـد کـه در تصادفـی مهلـک از پیـکار بـا مـرگ سـربلند بیـرون آمـده و بـا هدیـ های کـه در دوران نقاهتـش
در بیمارسـتان دریافـت میکنـد ،زندگـیاش را در سـه مواجهـه بـاز تعریــف می¬کنــد؛ ســه ملاقــات در رم ،هاوایــی
و نیوی ـورک شـاهراههای اساسـی کتـاب شـارما هسـتند کـه مـا را در ایـن ســفر همراهــی میکننــد .جــک ،قهرمــان
داسـتان شـارما در قدیـس ،رئیـس و موجسـوار ،جـدا از کلیشـه¬هایی ماننـد جنسـیت ،نـژاد ،شـغل و ثـروت ،آینـهای
تمامنمـا از مخاطبـش اسـت کـه در چالشهـای شـخصی و اجتماعـی ،همچـون روابـط عاطفـی و کاری ،ارزشهـای
اخلاقـی و امثـال آن ،بهدنبـال یافتـن هویتـش اسـت؛ هویتـی کـه در زمانـة مـا در آسـتانه فروپاش یسـت .رابیـن شـارما
بـا جـادوی عشـق ،رؤیـا ،آرزو و معجـزه ،نقشـه گنجـی را پیشـکش همنوعانـش م یکنـد؛ و آیـا هیـچ گنجـی ارزشـمندتر
از رهایـی و آرامـش هسـت؟
41