Page 6 - maktab-haj-ghasem
P. 6
بوسیدن کف پای مادر ساس برای عرض ارادت و تأئید شی ه بودنت به
مادرِ بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا دست مولای متقیان به نجف و زیارت امیرالمومنین
رفتند ،پس از چند روزبا جم ی از خبرنگاران (ع) رفتی .می دانم خیلی دوست داشتی سامرا هم
تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای بروی ولی وقتی متوجه شدی که ایرانیان برای
قنات ملک برویم .با هماهنگی قبلی ،روزی که ملاقاتت دارند جان می دهند ،شبانه به طرف وطن
سردار هم در روستا حضور داشتند ،عازم شدیم. خود آمدی .اولین جا در ایران به زیارت خاک های
وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان خون آلود خوزستان به اهواز رفتی .عشق و دلدادگی
تو را همه به امام رضا (ع) می دانند وهمه از قبل می
نشسته و فاتحه می خوانند. دانستند که برای تشکر به مشهد الرضا می روی...
اما برای زیارت رهبر و دیدن خانواده و خیل عظیم
دوستدارانت به زیارت رهبری به تهران آمدی و
ساس با تمام عشق به قم و پابوسی حضرت
م صومه (س) رفتی.و در آخر به کرمان برای زیارت
پدر و مادرت و همشهریان عزیزت آغو گشودی.
و سرانجام با بدن پاره پاره ات درکنار یارانت دفن
شدی ،تا دربهشت برزخی خود کنار ائمه و شهدا به
آرامش ابدی برسی...حاج قاسم عزیز همه
مشتاقان شهادت ،تمام یاران و همه دوستدارانت
را درسراسر عالم فرامو نکن...
ب د از سلام و احوالارسی به ما گفت من به منزل
می روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید .ب د از
قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم .برایمان
از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت این
مطلبی را که می گویم جایی منتشر نکنید .گفت
همیشه دلم می خواست کف پای مادرم را ببوسم
ولی نمی دانم چرا این توفیق نصیبم نمی
شد....آخرین بار قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم،
بالاخره س ادت پیدا کردم وکف پای مادرم را
بوسیدم .با خودم فکر می کردم حتم ًا رفتنی ام که
خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد .سردار در
حالی که اشک جاری شده بر گونه هایش را پاک
6