Page 7 - maktab-haj-ghasem
P. 7

‫شخص ًا در خط اول نبرد حضور پیدا می کردند‪ .‬دقیق ًا‬  ‫می کرد‪ ،‬گفت نمی دانستم دیگر این پاهای خسته‬
‫حاجی برای حضور در میدان جنگ چنین استدلالی‬            ‫را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم‪...‬‬
‫داشت‪ .‬از طرف دیگر حضور ایشان در میدان ها‬
‫باعث بالا رفتن روحیه نیرو های خودی و در مقابل‪،‬‬                               ‫داستان کوتاه و شنیدنی‬
‫ض ف روحیه دشمن می شد‪ .‬یادتان هست! در نبرد‬
‫آزادسازی حلب یک خبر دهان به دهان میان اردوی‬        ‫حاج قاسم‪ ،‬کابوس دشمن بود و در شجاعت و‬
‫دشمن می پیچید و حتی در فضای مجازی هم‬               ‫درایت و فرماندهی ایشان نکات بسیاری وجود دارد‬
‫مطرح شد؛ «حاج قاسم در حلب است »‪ .‬این جمله‬          ‫که می توانیم مثال بیاوریم‪ .‬یکی از خصوصیات وی‬
‫و بازتاب آن نشان می داد که دشمن چقدر از نفس‬        ‫این بود که شخص ًا در میدان نبرد حضور پیدا می‬
‫وجود ایشان در هراس بود‪ .‬تنها سایه حضور حاجی‬        ‫کرد‪ .‬من خودم این افتخار را داشتم که در میدان‬
‫بود که باعث می شد گشایش ها در نبرد های‬             ‫جنگ سوریه خدمت شان باشم‪ .‬یک بار در م رکه‬
‫حساس رخ بدهد‪ .‬این ها از خصوصیات فرماندهی‬           ‫نبرد به حاجی گفتم حالا که ما هستیم‪ ،‬بهتر نیست‬
‫ایشان بود که باعث می شد دوست و دشمن‬                ‫شما میدان جنگ را ترک کنید و در سطح کلان به‬
‫م ترف به شجاعت و شیوه فرماندهی او باشند‪ .‬خود‬       ‫فرماندهی باردازید؟ خب‪ ،‬او یک فرمانده عالی قدر‬
                                                   ‫و شناخته شده بود‪ .‬می ترسیدیم اگر در میدان‬
‫امریکایی ها گفته بودند اگر ما یک نفر مثل حاج‬       ‫جنگ اتفاقی برایش بیفتد‪ ،‬باعث سوءاستفاده‬
‫قاسم داشتیم‪ ،‬این همه متحمل شکست نمی‬                ‫دشمن شود‪ ،‬اما سردار در پاسخ به من آیه شریفه‬
‫شدیم‪.‬نبوغ نظامی حاج قاسم مورد اعتراف دوست‬          ‫قرآن را قرائت کردند به این مضمون که اگر قرار‬
‫و دشمن است‪ .‬من مصداقی عرض می کنم‪ .‬در‬               ‫باشد مرگ من برسد چه در این جا باشم یا در‬
‫آزادسازی مرحله به مرحله سوریه قرار شد برویم و‬      ‫شهر‪ ،‬نمی توانم از مرگ رهایی پیدا کنم‪ .‬اتفاق ًا یکی‬
‫به مرز عراق بچسبیم‪ .‬باید از جاده به سمت «تنف»‬      ‫از دلایل کینه ورزی دشمن به ایشان‪ ،‬همین‬
‫می رفتیم و گمرک این منطقه را در دست می‬             ‫حضور در بطن میدان نبرد بود‪ .‬کاری که هیچ‬
‫گرفتیم‪ .‬در این جا امریکایی ها راه ما را سد کردند‬   ‫یک از ژنرال های امریکایی جرئت انجامش را‬
‫و اولین درگیری با آن ها شکل گرفت‪ ،‬اما ما عقب‬       ‫نداشته اند و ندارند‪ .‬حاجی شخصاً در م رکه نبرد‬
‫نشینی نکردیم‪ .‬همان جا (‪ ۳0‬کیلومتری تنف) اردو‬       ‫حضور می یافت و دشمن را به مبارزه می طلبید‪.‬‬
‫زدیم و ب د با ابتکار شهید سلیمانی قرار شد از راه‬   ‫جرئت و جسارت و شجاعتش مثل خاری در چشم‬
‫بیابان خودمان را به مرز برسانیم‪ .‬این کار‪ ،‬سختی‬
                                                                                         ‫دشمن بود‪.‬‬
   ‫های خود را داشت و اصل ًا امریکایی ها فکر‬
                                                   ‫یادم است در زمان جنگ نقل می شد وقتی از‬
                                                   ‫حضرت امام می خواهند به پناهگاه بروند‪ ،‬ایشان‬
                                                   ‫می پرسند مگر همه مردم پناهگاه دارند که من‬
                                                   ‫بروم؟ این استدلال رهبر همان انقلابی بود که حاج‬
                                                   ‫قاسم ها برای پیروزی و اعتلایش سال ها مجاهدت‬
                                                   ‫ها کردند‪ .‬در طول دفاع مقدس هم بار ها و بار ها‬
                                                   ‫شاهد بودیم که فرماندهان لشکر و حتی بالاتر‪،‬‬

                                                                                                                ‫‪7‬‬
   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11   12