Page 75 - الملاحم و الفتن یا فتنه و آشوبهاى آخر الزمان
P. 75
| P a g e 74
قرار دهند -37نان جو بخورند -31بچيز کم راضى باشند -32براى خدا آن طور که بايد وشايد جهاد
نمايند -33مشگ وبوى خوش ببويند -34از نجاست دورى کنند (شش خصلت از خصال مذکوره در
حديث نبود -مترجم) .وآن حضرت هم با آن ها شرط ميکند که معاشر وملازمى انتخاب نکند ،هر مکان
وزمانى که آن ها بروند او هم برود ،بچيز کم قانع باشد ،زمين را بعون خدا پر از عدل وداد نمايد آن طور
که پر از ظلم جور شده باشد ،خدا را آن طور که بايد وشايد عبادت کند ،خراسان براى آن حضرت فتح
خواهد شد .اهل يمن مطيع او خواهند شد ،لشگرها از يمن او را استقبال ميکنند ،شهسوار همدان وخولان
او را بطرف اوس وخزرج ميبرد ،بازوى او بوسيله سليمان تقويت ميشود ،جلو او عقيل وعلى خواهد بود،
راننده او حرث است ،طايفه مضر پشتيبان او خواهند بود که جلو مى روند با قبيله بجيله وثقيف ومجمع
وغداف مخالف است ،با لشگرها حرکت ميکند تا اينکه وادى هاى فتنه متروک شوند .حسنى با دوازده
هزار نفر بان حضرت ملحق ميشود آن بزرگوار بحسنى ميگويد :من از توبه اين امور سزاوارترم ،او در
جواب گويد :دليل وبرهان تو چيست؟پس آن حضرت بر پرنده اشاره مى کند بر کتف مبارکش فرود ميايد،
عصاى خود را غرس ميکند سبز ميشود يک نوع سبز شدن نيکوئى ،آنگاه حسنى لشگر را تسليم آن
حضرت نموده وخود در جلو لشگر قرار ميگيرد ،بعد از آن سر وصدائى در دمشق بپا ميشود که ميگويند:
اعراب حجاز براى شما جمع شده اند ،سفيانى به اصحاب خود گويد :اين گروه چه ،ميگويند؟ در جوابش
گويند :اين ها اصحابى هستند ناتوان وغير فعال وما اصحابى هستيم با حيله واسلحه تو با ما بيا تا بر آنها
خروج کنيم .احف پرسيد يا اميرالمؤمنين سفيانى از چه گروهى است؟ حضرت فرمود :از بنى اميه است
ودائيهاى اوکلب ميباشد ،نام او عنبسه بن مره بن کليب بن سلمه بن عبد الله بن عبد المقتدر بن عثمان بن
معاويه بن ابى سفيان بن حرب بن اميه بن عبد شمس است که شريرترين وملعون ترين وظالم ترين خلق
خدا است .سفيانى با لشگر ومالهاى سوارى خود خروج ميکند وتعداد صد وهفتاد هزار نفر با او خواهند
بود ودر بحيره طبريه نزول ميکنند ،آنگاه مهدى عليه السلام در حالى که جبرئيل در جلو او است بسوى
سفيانى حرکت ميکند ودر شب راه ميروند وروز پنهان ميشوند ومردم هم از آن حضرت متابعت ميکنند تا
اينکه در بحيره طبريه باسفيانى مصادف ميشوند وخدا بسفيانى غصب ميکند خلق خدا هم بجهت غضب
خدا به او غضب ميکنند پرنده ها آنها را با پر وبال خود سنگباران ميکنند وکوهها با سنگ هاى خود
وملائکه با صداهاى خود آن ها را مورد حمله قرار مى دهند ،ساعتى طول نميکشد که خدا کليه اصحاب
سفيانى را هلاک مينمايد وغير از سفيانى کسى از آن ها باقى نميماند ،آنگاه مهدى عليه السلام او را گرفته
در زير درختى که شاخه هاى آن بطرف بحيره طبريه متمايل است ذبح ميکند وشهر دمشق را تصرف
مينمايد ،بعد از آن پادشاه روم با صد هزار صليب که در زير هر صليبى ده هزار نفر قرار داد خروج
ميکند وطر سوسارا با نيزه فتح نموده واموال مردم را غارت مينمايد .آنگاه خداى عالم جبرئيل را ميفرستد
تا شهر مصيصه (شهرى است در شام) ومنزلها وآنچه در آن است از جا کنده در بين آسمان وزمين معلق
مى نمايد وپادشاه روز با لشگر خود حرکت کرده در جاى شهر مصيصه نزول کرده ميگويند :چه شد آن
شهرى که روم ونصر انيت از آن خائف بود؟ در جواب صداى خروسها وسگها وحيوانات را از بالاى سر
خود مى شنوند .سيد بن طاووس ميگويد :اين عين عبارتى بود که ما از کتاب سليلى يافتيم وذکر کرديم.
باب 81