Page 76 - الملاحم و الفتن یا فتنه و آشوبهاى آخر الزمان
P. 76
| P a g e 75
عبد الله از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود :اگر از دنيا بيشتر از يک شب باقى نماند
خدا آن شب را طولانى ميکند تا مردى از بيشتر از يک شب باقى نماند خدا آن شب را طولانى ميکند تا
مردى از اهل بيت من که نام او نام من ونام پدرش نام پدر من است مالک اين امت شود وزمين را پر از
عدل وداد کند آنطور که پر از ظلم وجور شده باشد ومال را بطور مساوى تقسيم کند وخدا بطورى بى
نيازى را در دل اين امت جاى گزين نمايد که شخص ميايد خدمت آن حضرت وميگويد :پولى بمن بده آن
بزرگوار ميفرمايد :برو نزد خازن ،چون پيش خازن ميايد آنقدر به او عطا ميکند که ميگويد :آن وسعتى
که به امت محمد صلى الله عليه وآله داده شده مرا بس است وآنچه که به او عطا شده رد ميکند وميگويد:
من احتياجى بان ندارم ،به او ميگويند :ما چيزى که بخشيديم پس نميگيريم آن حضرت نه يا هفت سال
زندگى ميکند ،بعد از آن بزرگوار خيرى در زندگى نخواهد بود .در روايت ديگر از معاذ بن جبل از
رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود :فتنه وآشوب بزرگ وفتح قسطنطنيه وخروج دجال
در مدت هفت ماه است.
باب 81
ابو امامه باهلى روايت کرده که رسول خدا صلى الله عليه وآله روزى خطبه اى خواندو در آخر آن خطبه
نامى از دجال برد وبعد از آن فرمود :در آن روز امام مردم شخص صالحى است ،از او تقاضا ميکنند که
نماز صبح را ميکند همين که حضرت عيسى را مى بيند او را مى شناسد آنگاه او عقب مى رود که عيسى
عليه السلام براى نماز جلو به ايستد ولى عيسى دست خود را بين دو کتف او ميگذارد وميگويد :تو نماز
بخوان زيرا که اقامه نماز براى تو گفته شده وعيسى عليه السلام به او اقتدا ميکند ،پس ميگويند :درب را
باز کنند ،در آن روز با دجال هفتاد هزار يهودى مسلح وبا شمشير خواهد بود ،همين که دجال بعيسى نظر
ميکند آب ميشود آنطور که پاره هاى آهن در آتش يا برف در آب آب شود ،عيسى خروج ميکند ونزديک
درب شرقى او را گرفته بيک ضربت ميشکد وچيزى از مخلوقات خدا از قبيل درخت ،سنگ وجنبنده اى
نيست که يهودى بان پناهنده شود مگر اينکه ميگويد :اى بنده مسلمان خدا اين کسى که بمن پناهنده شده
يهودى است او را بقتل برسان ولى درخت غرقده که درخت يهود است سخن نميگويد .عيس در ميان امت
من حاکم وامام عادلى خواهد بود ،صليب را ميکوبد ،خوک را ميکشد (شايد منظور اين باشد که گوشت
خوک را نميخورند؟) جزيه را از بين ميبرد،صدقه را متروک مينمايد بر گوسفند وگاوى ظلم نمى کند،
کينه ودشمنى را بر طرف مينمايد ،اذيت کليه جنبندگان بطورى از بين ميرود که اگر طفل نوزاد دست خود
را دردهان مار کند او را ضررى نميرساند ،شير درنده بچه را مى بيند واو را اذيت مى کند ،شير در ميان
شتران چون سگ گله خواهد بود ،گرگ در ميان گله چون سگ گله ميباشد ،زمين از مسلمين پر ميشود
وسلطنت کفار از بين ميرود ،ملک براى غير از خدا ومسلمين نخواهد بود ،زمين چون يک پارچه نقره
خواهد شد وگياه خود را آن طورميروياند که در زمان حضرت آدم عليه السلام بوده چند نفر که از يک
خيار بخورند همه آن ها سير ميشوند ،يک انار چند نفر را اشباع مينمايد ،قيمت است به مختصر درهمى
خواهد رسيد ،اين آخر حديث بود ،يعنى مردم از جهاد مستغنى شده ودر صفات زها در غبت پيدا ميکنند.
باب 82