Page 33 - رفیق خوشبخت ما 2-1
P. 33

‫الان کت‌وشلوار به تن دارم!‬     ‫رفیق خوشبخت ما 	‬
‫اطلاع یافتیم که ‪ ۳۷۰‬نفر از نیروهای داعش طی عملیاتی قصد‬
‫گروگا ‌نگیری ایرانیان زائر را در نزدیکی کربلا دارنـد‪ .‬ما طبق‬  ‫‪32‬‬
‫وظیفه‪ ،‬موضوع را سریع به حا ‌جقاسم سلیمانی اطلاع دادیم؛ چون‬
‫ایشان فرمانده حفاظت از زوار اربعین بودند‪ .‬حاج‌قاسم ب ‌هسرعت‬
‫مسیر حرکت نیروهای داعش را رصد کرد و با ‪ ۲۰‬نفر از نیروهای‬
‫زبـد ‌هاش در سر راه داعش ‌یها کمین کـرد‪ .‬نیروهای حاج‌قاسم‬
‫سلیمانی با داعش درگیر شدند و این درگیری نیم ساعت‌طول‬

                                                 ‫کشید‪.‬‬
‫بعد از اتمام درگیری‪ ،‬من با نیروهایم به آن منطقه رفتم و‬
‫با چشمان خودم دیدم که تمام نیروهای داعش ب ‌هجز یک نفر‬
‫که اسیر شده بود‪ ،‬کشته شده بودند و حا ‌جقاسم سلیمانی که‬
‫ک ‌توشلوار تنش بود‪ ،‬رو به اسیر داعشی کرد و ک ‌توشلوارش را‬
‫به او نشان داد و گفت‪« :‬هما ‌نطور که م ‌یبینید‪ ،‬لباس من براى‬
‫جنگ نیست‪ .‬واى بر شما اگر رهبرم سیدعلى دستور بدهد که‬

                                  ‫لباس نظامى بپوشم‪»!...‬‬

‫ابوحسن‪ ،‬رئیس یکی از قبایل عراق و فرمانده نیروهای مردمی عراق‬
   28   29   30   31   32   33   34   35   36   37   38