Page 83 - رفیق خوشبخت ما 2-1
P. 83

‫آخرین جلسه با مدافعان حرم‬

‫همه با هم صحبت م ‌یکنند‪ ،...‬در باز م ‌یشود و فرمانده بزرگ‬
‫جبهۀ مقاومت وارد م ‌یشود‪ .‬با همان لبخند همیشگی با یکایک‬
‫خودمانی‬   ‫افسـپررادیا محـو‌یاش‌لوپـدر تسـا ایینمکی‌هکنحاد‪‌.‬جقادقسایمقیجلبسههگراف رت‌سوم ًاگ آوغـایز‬
‫م ‌یکند‪.‬‬
‫هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید‪« :‬همه بنویسید‪ ،‬هرچه‬
‫می‌گویم بنویسید!» همیشه نکات را می‌نوشتیم؛ ولـی حاجی‬
‫این بار تأکید بر نوشتن کل مطالب داشت‪ .‬گفت و گفت‪ ،...‬از‬
‫منشور پنج‌سال آینده‪ ،‬از برنامۀ ت ‌کتک گرو ‌ههای مقاومت در‬
‫پنج‌سال بعد‪ ،‬از شیوۀ تعامل با یکدیگر‪ ،...‬کاغذها پر م ‌یشد و‬
‫کاغذ بعدی‪ .‬سابقه نداشت این حجم مطالب برای ی ‌کجلسه‪.‬‬
‫آ ‌نهـایـی که با حاجی کـار کردند م ‌یدانند که در وقـت کـار و‬
‫جلسات‪ ،‬بسیار جدی است و اجازۀ قط ‌عکردن صحب ‌تهایش را‬
‫نم ‌یدهد؛ اما آن روز ای ‌نگونه نبود‪ .‬بارها صحبتش قطع شد؛ ولی‬                                         ‫رفیق خوشبخت ما 	‬
‫با آرامش گفت‪« :‬عجله نکنید‪ ،‬بگذارید حرف من تمام شود‪». ...‬‬

                                                                                                     ‫‪82‬‬
   78   79   80   81   82   83   84   85   86   87   88