Page 10 - پروانه هاو خواب کوه
P. 10

‫و اما كسي كه ترازويش سبك است‪ ،‬جايگاهش جهنم است‪ ،‬و تو چه مي‌داني‬
                             ‫كه جهنم چيست؟! جهنم آتشي است سوزان‪...‬‬

‫وقتي مرد سياه چهره خواندنش تمام شد‪ .‬كوه از خوشحال فرياد زد و گفت‪:‬‬
‫فهميدم تعبير خوابم چيه؟ پروانه‌ها دور كوه جمع شدند و گفتند‪ :‬تعبير خوابت‬

                                                                     ‫چيه؟‬
                                ‫كوه گفت‪ :‬فعلاً ساكت‪ .‬بعد بهتون مي‌گم‪.‬‬
‫بعد آرام باز شروع كرد به حر ‌فهاي آن دو مرد عرب گوش كردن‪ .‬مرد‬
‫سفيد پوست به دوستش گفت‪ :‬واقعاً ابوجهل و اطرافيانش يا از ناداني است كه‬

                                     ‫به محمد ايمان نمي‌يارن يا از حسادت‪.‬‬
‫مرد سياه چهره گفت‪ :‬همه مي‌دونند كه محمد پيامبر خداست‪ ،‬فقط به‬
‫خاطر حسادته كه ايمان نمي‌يارن و گرنه بايد مثل علي از همان روز اول ايمان‬

                                                                ‫مي‌آوردن‪.‬‬
‫وقتي آن دو مرد عرب هيزم‌ها را جمع كردند و رفتند‪ .‬پروانه‌هاي كوچولو‬

                       ‫به كوه مهربان گفتند‪ :‬مي‌گي تعبير خوابت چيه يا نه؟‬
                       ‫كوه گفت‪ :‬به حرف‌هاي آن دو مرد گوش كرديد؟‬
                 ‫پروانه‌ها گفتن از اولش نه اما از آنجا كه داشتن در‬
                ‫باره حضرت محمد و دليل ايمان نياوردن ابوجهل صحبت‬

                                                   ‫مي‌كردن‪ ،‬گوش كرديم‪.‬‬

                                                          ‫‪8‬‬
   5   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15