Page 38 - الملاحم و الفتن یا فتنه و آشوبهاى آخر الزمان
P. 38

‫‪| P a g e 37‬‬

                                                                                            ‫باب ‪184‬‬

 ‫کعب ميگويد‪ :‬پادشاهى که در بيت المقدس است لشگرى بطرف هند روانه ميکند وهند را فتح کرده زمين‬
  ‫آنرا ميکوبد وگنجهاى هند را تصرف نموده زينت بيت المقدس قرار مى دهد وافرادى را که بغل وزنجير‬
‫بسته شده باشند نزد او مياورند وبين مشرق ومغرب براى آنها فتح ميشود وجاى آنها در هند است تا موقعى‬

                                                                                  ‫که دجال خروج کند‪.‬‬

                                                                                            ‫باب ‪185‬‬

    ‫عبد الله بن مسعود از حضرت محمد بن عبد الله صلى الله عليه وآله روايت کرده که فرمود‪ ..:‬در مدينه‬
   ‫نازل نميشوند وهيچ مکان محفوظى نيست مگر اينکه قبل از سه روز براى آنها فتح ميشود‪ ،‬داخل خليج‬
 ‫ميشوند وآب خليج بقدرى بالا مى آيد که از خليج سرريز ميکند‪ .‬پس اهل قسطنطنيه ميگويند‪ :‬صليب ما را‬
‫از آب دريا نجات ميدهد ومسيح ياور ما خواهد بود‪ ،‬چون شب را صبح کنند مى بينند که خليج خشگ شده‪،‬‬
  ‫بعد از آن در خليج خيمه ميزنند وآب درياى قسطنطنيه فرو رفته خشگ ميشود ومسلمين در شب جمعه تا‬
   ‫صبح با تحميد وتکبير وتهليل شهر کفر را احاطه ميکنند ويکنفرى که خواب يا نشسته باشد در ميان آنها‬
  ‫نيست‪ ،‬موقعى که فجر طالع شود مسلمين در بين دو برج‪ ،‬فقط يک الله اکبر ميگويند وروميها مى گويند‪:‬‬
    ‫تاکنون با عرب جنگ کرديم ولى اکنون ميخواهيم با خدا قتال نمائيم در صورتيکه خدا براى خاطر آنها‬
  ‫شهر ما را خراب نموده وشهر ما را براى آن آنها معين کرده است‪ .‬پس مسلمين در آنجا اقامت نموده وبا‬
‫سپر مشغول کيل کردن طلا ميشوند وچون فرزندان (آنها را) تقسيم ميکنندسهم هر يک از آنها سيصد دختر‬
  ‫باکره خواهد شد‪ ،‬واز آن نعمتهائى که در ختيار آن ها قرار گرفته تا وقتى که خدا بخواهد استفاده ميکنند‪،‬‬

       ‫بعد از آن دجال خروج ميکند وخدا قسطنطنيه را بدست مردمى که اوليا الله هستند فتح ميکند ومرگ‬
‫ومرض را از آنها مرتفع مينمايد تا اينکه عيسى بن مريم از آسمان بر آن ها نازل شود وبمعيت او با دجال‬

                                                                                           ‫جنگ کنند‪.‬‬

                                                                                            ‫باب ‪186‬‬

  ‫ابو امامه باهلى ميگويد‪ :‬رسول خدا صلى الله عليه وآله ذکرى از دجال کرد ام شريک گفت‪ :‬يا رسول الله‬
 ‫صلى الله عليه وآله در چنين روزى مسلمين در کجايند؟ فرمود‪ :‬در بيت المقدس (دجال؟) خروج ميکند که‬
 ‫آن ها را محاصره کند در آن روز مرد صالح ونيکوکارى امام مسلمين است به او ميگويند‪ :‬براى ما نماز‬
  ‫صبح را بجا بياور‪ ،‬موقعى که تکبيره الاحرام را گفت وداخل نماز شد عيسى بن مريم نازل ميشود وقتى‬
‫که آن مرد عيسى را مى بيند عيسى او را ميشناسد‪ ،‬آن مرد جلو ميايد پس عيسى عليه السلام دست خود را‬
 ‫بين دو کتف او نهاده به او مى گويد‪ :‬براى ما نماز بجا بياور زيرا که اقامه براى تو گفته شده‪ ،‬پس عيسى‬

                                                ‫عليه السلام به او اقتدا کرده پشت سر او نماز مى گذارد‪.‬‬

  ‫آنگاه ميگويند‪ :‬درب را بگشائيد‪ .‬در آن روز با دجال هفتاد هزار يهودى خواهد بود که همه آن ها داراى‬
       ‫اسلحه وشمشيرند‪ ،‬وقتى که رجال بعيسى عليه السلام نظر ميکند (از ترس يا خجل شدن) آب ميشود‬
   33   34   35   36   37   38   39   40   41   42   43