Page 39 - final 27-03
P. 39
روشن ميسازد .در تصوير بخشي از پنجره در اين شعر که خوانش آن با تصوير شماره
که با لکه اي به رن قهوه اي تيره 8معنايي محسوس تر به خود مي گيرد،
پوشانده شده مانع نفوذ کامل نور به درون شاعر در نقش پيکي هدايتگر و نويد بخش
شده است .مي توان آن لکه را عبارت از ظاهر شده و آمده است تا »آنان«ي را که
تاريکي ها و وابستگي هاي مادي اي دانست در جهل و ناداني به سر ميبرند آگاه کند و
که مانع شناخت هر بيشتر نور ازلي بگويد اگر درها و دريچه ها را بگشاييد،
گرديده است .پنجره نمادي از معرفت و »آفتابي« روشني بخش هست که به
شناخت سالک است و »سمبل ارتباط رفتارتان خواهد تابيد و شما را پاک و زلال
متقابل بين ما و فضاي ديگر و نيز باز شدن و روشن خواهد ساخت .سهراب از اين نور
ذهن به سوي فضاي وسيعتر«در اين تصوير چون نوري قدسي ياد مي کند؛ نوري که
سهراب پنجره اي به سمت نور کشيده؛ ميتواند جلوهاي از نور حق تعالي باشد .اين
يعني راهي روشن را به مخاطبان خود مضمون آشکارا در تصوير شماره 8ديده
نشان داده است .او هم در انديشهي شعر و مي شود ,عناصر موجود در شعر از حيث
نقاشي هايش ما را به »شرق« و توجه به نشانگي عبارتند از :حر ،چمن ،آفتاب (نور
اشراق فرا ميخواند و ميخواهد تا پنجرهي و روشني) ،درگاه و در و تابش .به همين
معرفت و شناخت خود را به سمت نور و صورت در تصوير شماره 8نيز اين نشانهها
عالم انوار ازلي بگشاييم .از اين رو آشکارا را مي توان تشخيص داد :پنجره ،نور ،چند
مي گويد» :آفتابي لب درگاه شماست که شاخه گل به رن آبي و قرمز و
پيوستگي اي که ميان پنجره و نور وجود
اگر در بگشاييد به رفتار شما ميتابد«
دارد.
براي سهراب نشانههايي چون پنجره ،در و
درگاه ،همواره نمادي از ارتباط معنوي،
فتوح و گشايش دل آدمي به جهان
روشنيها و سرسبزيهاست؛ دريچهاي است
که درون سالک را به نور بصيرت و شهود
بوم
34