Page 7 - پیشگاه (2)
P. 7

‫هرگز نگفت ولی بعد از اینکه از دفتر مجله بیرون آمدیم رفتارش با من عوض شد‪.‬‬
‫فکر می‌کنید اگر آن مقاله چاپ نمی‌شد‪ ،‬با توجه به روحیاتتان در آن‬
‫زمان‪ ،‬آیا باز هم انگیزه‌داشتید برای مقاله نوشتن و فرستادن برای‬
                                                       ‫مجلات؟‬
‫(مطمئن و بی‌درنگ) بله! نوشتن برای من همیشه جالب بوده است‪ .‬از همان روزها شروع‬
‫کردم به‌نوعی خیلی ابتدایی «یادداشت روزانه» نوشتن‪ .‬نمی‌دانستم که دارم یادداشت روزانه‬
   ‫می‌نویسم‪ ،‬بعدها فهمیدم که به این نوشته‌ها می‌گویند یادداشت روزانه و از این قبیل …‬
‫شما آموزش آکادمیک روزنامه‌نگاری هم دیده‌اید یا بیشترش تجربی بوده؟‬
‫تجربی بود‪ ،‬و بعد یک دوره (حوالی سال‌های پایانی دهة پنجاه) با آدم‌های برجسته‌ای‬
‫کار کردم‪ ،‬و این کار کردن بسیار اثر داشت روی من و بعد یک دوره هم خیلی جدی خب‬
                                                       ‫درس این کار را خواندم‪.‬‬
‫رعامبیقرااًتیحمتجلتهأاثنیترخقارارب کداردد‪.‬یمدن؟شهرهای‬  ‫بیاییم سراغ بخارا‪ .‬چه شد که این اسم‬
                                                       ‫خاص می‌گوید) بخارا شهری بود که من را‬  ‫شوری‬  ‫(با‬
‫مثل بخارا من را تکان نداد‪ .‬در‬  ‫بزیخاادرایه‪،‬نوشزهآرهناشیهمرهُکمهنیهراوجدوردددنایرادد‪.‬یشده‌هارم‪،‬یامکاههویقتچ کیدمامن‬
‫در کوچه‌هایش راه می‌رفتم‪ ،‬فکر‬
‫می‌کردم که رودکی‪ ،‬بیهقی‪ ،‬حافظ و بسیاری از بزرگان فرهنگ ایران در همین کوچه‌ها راه‬
‫رفته‌اند… شهری بود که من صدای تاریخ ایران‪ ،‬صدای ادبیات و فرهنگ سرزمینم را در آن‬
‫شنیدم‪ .‬شهری بود که فکر می‌کردم آن بخش گمشدة تاریخ بیهقی را می‌شود در آنجا و در‬
‫نپخیاظنشره‌نگههارایفدتشمکرپکیده‪،‬داچاکنوگراندرما…جزوله‌قداتروییبنکههمایصننحخبنابمرتقادبازلاًشناوم‌تگ‪.‬جذواحردتمدیاا ً[شببررتاو‪،‬ییدبمبخاجخرلااهرا]رارشدادوب‪،‬باسیونتیل ادد‪،‬یسرمآی«نن‌رموواقشفق»تقراشساعیدددر‬
                                                       ‫بیشتر متوجه نام‌گذاری من شوید‪.‬‬
‫بعضی از عکس‌هایی که از شهر بخارا در پشت جلد بخارا چاپ می‌کنید‪ ،‬کار‬
‫خودتان است‪ .‬همین‌طور تعداد زیادی از عکس‌های شخصیت‌های ادبی و‬
   ‫فرهنگی در داخل مجله‪ .‬آیا عکاسی را هم جدی دنبال کرده‌اید؟‬
‫از همان سال‌های قدیم‪ ،‬علاقه داشتم به بریدن عکس‌ها از روزنامه‌ها و مجلات و چسباندن‬
‫آنها در دفتری که به همین منظور تهیه کرده بودم‪ .‬توجه به عکس نویسنده‌ها هم برایم‬
‫جالب بود‪ .‬این علاقه بعدها گسترش پیدا کرد و شروع کردم به عکاسی‪ .‬اولین دوربین‬
‫عکاسی هدیه بهرام صادقی بود که ماجرایش مفصل است‪ .‬بعد از اینکه صاحب دوربین شدم‬
‫شروع کردم‪( .‬با خنده) البته پا در کفش عکاس‌ها کرده‌ام‪ ،‬ولی به علت تجربة سالیان‪ ،‬به‬
‫تدریج یک چیزهایی را در این زمینه آموخته‌ام‪ .‬و در حال حاضر عضو انجمن عکاسان کانادا‪،‬‬
‫همچنین عضو انجمن صنفی عکاسان مطبوعات هستم‪ .‬یعنی کارهایم را دیدند و خیلی تشویقم‬
                                                                                             ‫کردند‪.‬‬
‫می‌شود گفت به هر کاری که یک جورهایی به نشریه و روزنامه و کتاب ربط‬
‫دوست دارید در حد یک ناخنک هم شده‪ ،‬تجربه‌شان کنید‪.‬‬      ‫مثلاًصفحه‌دآارراید‪،‬یعملاجقله‌همینکدییدازو‬
‫آنها است‪ .‬گزارش نوشتن‪ ،‬نوار پیاده کردن‪ ،‬غلط‌گیری‪،‬‬                                                 ‫بله‪،‬‬
‫چاپخانه و صحافی رفتن و… خلاصه تمام مراحل گوناگون چاپ یک مجله از تهیه مطلب تا‬

‫‪7‬‬
   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11   12