Page 8 - پیشگاه (2)
P. 8

‫انتهای کار را مجبور بوده‌ام که انجام بدهم و هنوز علیرغم دشواری‌هایش باید ادامه دهم‪.‬‬
‫یسکخسرت ایسکارتهاولرافبیقلهطچ‪،‬اهاممجابمای‌ثرلاشًکورهفدتنکبنروبدده‪.‬ه‪.‬چاپحختامناًهادلاونسبرتاهیممدناخشیتله‌اییدد!شواراست‪.‬گردکاغذوبویمرکب‬
‫منرااذیتم ‌یکند‪.‬ولیمجبورمبرومچوناینمجلهناظرچاپندارد‪.‬شایدتنهامجل‌هایباشدکه‬
‫ناظرچاپنداردوبهعلتشرایطاقتصادیکهدرمجلههست‪،‬مجبورمخودماینکارراانجام بدهم‪.‬‬
‫در مجله‌هایی که شما در طول این سال‌ها سمتی داشته‌اید‪ ،‬همیشه اسم آدم‌هایی‬
‫روی جلد و پای مقالات بوده که هر کدام از آنها یکی از ستو‌ن‌های فرهنگ و‬
‫ادب این مملکت هستند‪ .‬چطور این همه مدت توانسته‌اید اعتماد آنها را حفظ‬
                   ‫نام‌ها را هم با خودتان برده‌اید؟‬  ‫کنید که هر جا رفته‌اید این‬
‫دارند‬  ‫و‬  ‫داشته‬  ‫کلک‪ ،‬سمرقند‪،‬بخارا و‪)...‬اعتباری‬      ‫مجلات (مثلطاووس‪،‬آرش‪،‬‬                          ‫این‬  ‫اولاً اگر‬
‫ــ فروتنی نیست ــ به واسطة نویسندگانشان بوده است‪ .‬من هیچ وقت دچار توهم نمی‌شوم‪.‬‬
‫چند وقت پیش هم در سخنرانی مراسم سالگرد یکی از نشریات گفتم که ما در ایران هنوز کار‬
‫سردبیری نمی‌کنیم‪ .‬در واقع‪ ،‬این «اعتباری» است که من از «اعتماد» این نویسندگان دارم‪.‬‬
‫اما چگونه شده که این بزرگا ِن عرصه‌های مختلف گاهی به تنها نشریه‌ای که مطلب می‌دهند‬
‫همین بخارا است‪ ،‬علتش را در دو چیز می‌دانم‪ .‬یکی این‌که شأن آنها و منزلت علمی و‬
‫فرهنگی‌شان را حفظ کرده‌ام؛ مطلب آنها را هرگز کنار یک مطلب ضعیف نگذاشته‌ام‪ .‬دوم‬
‫این‌که بخارا شاید تنها نشریه‌ای باشد که آن را از کتابخانة خوزه مارتی در هاوانا (کوبا)‬
‫گرفته تا نزویل (استرالیا)‪ ،‬از بلندی‌های پامیر در بدخشان‪ ،‬تا قلب چین‪ ،‬جمهوری‌های‬
‫شوروی سابق و‪ ...‬می‌فرستم‪ .‬بخارا را به هر جای جهان که مخاطب داشته باشد می‌فرستم‪ .‬یک‬
‫بار دکتر محمدجعفر محجوب گفت‪« :‬من مقاله‌ای کهبهتو می‌دهم و درتهرانچاپ می‌شود‪،‬‬
‫حداقل ‪ ۲۰‬نفر در آمریکا به من زنگ می‌زنند و راجع به آن صحبت می‌کنند‪ .‬اما یک مقاله‬
‫می‌دهمبهنشریةفارسی‌زبانی که درآمریکا چاپ می‌شود‪،‬یکنفر هم زنگنمی‌زند!»برای‬
‫کسانی که در عرصة فرهنگ ایران‪ ،‬زیر آسما ِن جهان‪ ،‬باید این مقالات را بخوانند‪ ،‬مجله را‬
‫هر طور شده ــ پست زمینی‪ ،‬هوایی‪ ،‬با مسافر‪ ..،‬ــ به دستشان می‌رسانم‪ .‬بازتاب این‬
‫ببکاایخراد‪،‬راابیه‌چکجاالدپرینهامکینیوشکعنکایررمدت‪.‬ب‪،‬باایاطوفرحرتممهاًننامگیحایناساسسن وتت‪.‬مکعجاهیزیبایکشنم‪،‬دجنرلقهکد‪،‬نابکرهتامهعمبناگیفایتمهرقااشیلوهِج‪،‬دف‪.‬یعانلقآدین‌یرقاک‌دهرسیوبچیدهاوقهسیتچت‌گداکرهه‬
‫چاپ نکرده‌ام‪ .‬هیچ‌گاه گرایش‌های تعصب‌آمیز را وارد مجله نکرده‌ام و تا جایی که شده‪ ،‬از‬
       ‫آن پرهیز کرده‌ام‪ .‬این هم به‌خودی خود محبوبیتی را برای مجله ایجاد کرده است‪.‬‬
‫بخارا‪ ،‬شاید به خاطر ظاهرش‪ ،‬به خاطر حجمش‪ ،‬به خاطر قیمتش و به خاطر‬
‫افتاده که مجله‌ای است‬  ‫طوری جا‬     ‫بنارم‌اهایاُیدببازیرگرویشکن‌هفبکرراویکآسانن میکی‌هنودیرسحنددو‪،‬‬
‫نویسندگان آن هستند‪.‬‬    ‫اندازه‌های‬
‫و این شاید مخاطبان معمولی‌تر را برای خرید آن دچار تردید کند‪ .‬راجع به‬
                                   ‫این موضوع چه نظری دارید؟‬
‫من نمی‌دانم این تصور از کجا پیدا شده‪ .‬ما مدرن‌ترین مباحث ادبی جهان را در بخارا و‬
‫مجلات پیش از آن مطرح کرده‌ایم‪ .‬ما اولین ویژه‌نامة ُرمان نو را در کلک منتشر کردیم‪ .‬در‬

                                                                                                        ‫‪8‬‬
   3   4   5   6   7   8   9   10   11   12   13