Page 47 - رفیق خوشبخت ما 2-1
P. 47
دعایی که از زبان یک مادر شهید مستجاب شد رفیق خوشبخت ما
یکی از رزمندگان لشکر ۴۱ثارالله که نم یشناختمش با خندهرویی
به من گفت« :این بندۀ خدا را نم یشناسم؛ ولی حسین (حسین 46
بادپا) شهید نم یشود .این را شهید یوسف الهی گفته ».حاجقاسم
گفت« :نه .اگر آن کسی که باید برایش دعا کند ،دعا کند ،شهید
م یشود».
بهمحض اینکه حا جقاسم ایـن جمله را گفت ،حسین بادپا
خشکش زد و رو به من گفت« :ابراهیم ،حاجی چه گفت؟» جملۀ
حا جقاسم را برایش تکرار کردم« :حاجی گفت ا گر آن کسی که باید
برایش دعا کند ،دعا کند ،شهید م یشود».
آن شب زمانی که به خانۀ حاجحسین بادپا برگشتیم ،او دوباره
از من پرسید« :حا جقاسم چه گفت؟» دوباره جملۀ سردار سلیمانی
را تکرار کردم .بعد از آن حدود چهار یا پنج بار حسین این را از من
پرسید .بعد از مدتی حاجحسین بادپا رو به من گفت« :ابراهیم،
حا جقاسم از غیب خبر دارد ».گفتم« :یعنی چه که از غیب خبر
دارد؟» حا جحسین گفت« :من خوابی دیده بودم که این خواب
را تا به حال برای کسی تعریف نکرد هام ».پرسیدم« :چه خوابی؟»
حا جحسین گفت« :چندی قبل خواب شهید کاظمی را دیدم که
پیغام شهید یوسف الهی را برایم آورد و گفت تو شهید نمیشوی».