Page 69 - رفیق خوشبخت ما 2-1
P. 69
وقتی ورق برگشت
داعش به درواز ههـای اربیل رسیده بود و بیم آن م یرفت که
شهر عنقریب اشغال شـود .بارزانی م یگوید« :من پس از حملۀ
گحفتتنید فععربل ًاسهتایچن فرانسه و داعش با آمریکاییها ،ترکیه ،انگلیس،
در جواب تماس گرفتم .همۀ مقامات این کشورها
کمکی نمیتموصانرنینفدـح ًباورًکاگنفبنتادم.م»قشابامهاررزاندتر اییحـارچاننـلییسنقاتودماامط اهسسم گیرتف.دتاهگمدر:نومب یهتآواننیهاد
کمکی کنید ،ما شهر را تخلیه میکنیم .مقامات ایرانی
شمارۀ تماس قاسم سلیمانی را به من دادند و گفتند:
«حا جقاسم نمایندۀ تا مالاختیار ما در مبارزه با داعش
و اوضـاع را گرفتم ادسقـیق ًات».شـرسرحیدعابدام.حاایـجقشـااسنمبـتهمامـسن
«مـن فـردا، گفت: رفیق خوشبخت ما
بعد از نماز صبح ،اربیل هستم ».به او گفتم« :فردا
دیر است .همین حالا بیایید ».گفت« :کا کمسعود،
فقط امشب شهر را نگه دار ».فردا صبح حا جقاسم در
فرودگاه اربیل بود .من به استقبالش رفتم .حاجی با
۵۰نفر از نیروهای مخصوصش آمـده بـود .آنهـا به
68
سرعت به محل درگیری رفتند و نیروهای پیشمرگ را
سازماندهی دوباره کردند .در عرض چند ساعت ورق
به نفع ما برگشت .در ضمن کمکهای تسلیحاتی
ایران نیز برای ما رسید.