Page 103 - مجله_ی_نوابت،_شماره_ی_۴_نقد،_مهر_۱۳۹۹
P. 103

‫«دیگری ‌»مدنظر منصور‪ ،‬عرب را‬           ‫می‌کنـد‪ ،‬ضدیتی یافت نمی‌شـود بلکـه در رابطه‬
 ‫دربرم ی‌گیرد یا ب ‌هطور کل ی جهان اسلام‬         ‫بـا بنیادشناسـی نظـری عربـی و اسالمی تامـل‬
                                                 ‫را مجـال بـروز م ‌یدهـد‪ ،‬در حالـی کـه مفهـوم‬
                           ‫رامدنظر دارد؟‬         ‫دیگـری منبعـث از تأملات شرق‌شناسـی سـعید‬
                                                 ‫مجموعـه‌ای از تاکیـدات بدبینانـه در رابطـه بـا‬
‫جهـان اسالم هم ایـران و هم عر ‌بهـا را با هم‬     ‫غـرب تاریخـی اسـت‪ .‬بنابر ایـن به این مسـئله‬
‫دربرمی‌گیـرد و در نهایت ایرانیـان و عرب‌ها در‬    ‫می‌رسـیم کـه نـگاه سـعید بـه دیگـری کـه در‬
‫محـل تلاقـی خاصـی به نام اسالم‪ ،‬بـا یکدیگر‬       ‫غـرب بازتولیـد می‌شـود منفی‌بافـی اسـت؛ این‬
‫بـه مجموعـ ‌های از تفاهمـات نظـری می‌رسـند‪.‬‬      ‫در حال ‌یسـت کـه انیـس منصور بسـیار رویکرد‬
‫منصـور در ایـن اثـر‪ ،‬بـا اسـتفاده از عبارتـی از‬
‫سـارتر نظیـر‪« :‬دوزخ همانا نگاه دیگری اسـت»‪،‬‬                             ‫خوش‌بینانـه‌ای دارد‪.‬‬
‫بـه بطـن آیاتـی کـه از دل قـرآن می‌آینـد‪ ،‬گریز‬
‫می‌زنـد و بـا اشـاره بـه بحـث حضرت یوسـف‬         ‫ایـن رویکـرد تـا چـه میـزان بـا متـون‬
‫(ع) و زلیخـا‪ ،‬در لحظه‌ای کـه زلیخا پارچه‌ای را‬   ‫اگزیسـتانس و شـبه اگزیسـتانس ایرانـی‬
‫بـر روی بت مـورد نظرش می‌انـدازد که آن بت‬        ‫مثـل عقـل سـرخ سـهروردی و نظریـه‌یحرکت‬
‫گنـاه زلیخـا را نبینـد‪ ،‬آنجـا به یک نـگاه دیگری‬
                                                        ‫جوهـری ملاصـدرا شـباهت دارد؟‬
   ‫اشـاره می‌کنـد کـه راه را بـر آزادی می‌بندد‪.‬‬
‫انیـس منصـور هم‌چـون عبدالرحمـن بـدوی‪،‬‬           ‫می‌توانیـم بگوییـم کـه یـک تفـاوت هـم در‬
‫بـه دنبـال بسـط دادن نـگاه اگزیسـتانس در‬         ‫این‌جـا وجـود دارد‪ .‬در نظریـه‌ی وحـدت‬
‫جوامـع خودشـان‪ ،‬بـدون تمایل بـه دیدگا‌ههای‬       ‫وجـودی ملاصـدرا‪ ،‬بـاور بـه یـک جوهـر‬
‫ناسیونالیسـتی و شـعارهای مدعی تعال ‌یبخشـی‬       ‫اصلـی بـه نـام خـدا یـا خالـق وجـود دارد‪ ،‬در‬
‫قومـی بودنـد و ایـن پـروژه را در تمامـی آثـار‬    ‫حال ‌یکه فلسـفه اگزیسـتانس‪ ،‬چنیـن مقول ‌های را‬
                                                 ‫برنمی‌تابـد‪ .‬می‌دانیـم که فلسـفه‌ی اگزیسـتانس‬
                   ‫خـود بازنمایـی می‌کننـد‪.‬‬      ‫و خاصتـا سارتریسـم تنه بـه تنه ماتریالیسـت‌ها‬
                                                 ‫می‌زنـد و وجود را بـر ماهیت مقدم می‌شـمارد‪.‬‬
‫در پایـان؛ آیـا اثـر جدیـدی را در آینـده‬
‫مدنظـر داریـد و یـا اصـولا در همیـن بحـث‬         ‫یعنـی اصالـت را به‌جـای وجـود غیرفیزکیـی‪،‬‬
                                                                    ‫فقـط بـه مـاده می‌دهـد؟‬
                 ‫ا گز یستا نسیا لیسـم ؟‬

‫بلـه‪ ،‬کتابـی اسـت از عبدالرحمـن بـدوی‬            ‫البتـه در جاهایـی باهـم گـره م ‌یخورنـد ولـی‬
‫فیلسـوف پـرآواز‌‌هی مصـری بـا نـام «اومانیسـم‬    ‫در بحـث ملاصـدرا‪ ،‬یـک نـگاه متعال‌بـاور‬
‫و اگزیستانسیالیسـم در اندیشـ ِه عربـی» کـه قرار‬  ‫بـه انسـان وجـود دارد‪ ،‬در حال ‌یکـه در نـگاه‬
‫اسـت در پاییز سـال جاری از نشـر گام نو روانه‬     ‫اگزیستانسیالیسـ ‌تها با تسـامحی خـاص‪ ،‬تقدم‬
‫بـازار شـود که از حیـث آن‌چه مربـوط به بحث‬       ‫را فقـط بـه خـود انسـان م ‌یدهـد‪ .‬جایی‌کـه‬
‫و گف ‌توگـوی کلـی در ایـن مجـال اسـت باید‬        ‫سـارتر بـه نقـل از داستایوفسـکی‪ ،‬م ‌یگویـد‪:‬‬
‫بگویـم کـه عبدالرحمن بـدوی نه تنها بـه دنبال‬     ‫هنگام ‌یکـه خـدا غایـب اسـت‪ ،‬همـه‌ی امـور‬
‫ترسـیخ و وانمـوده سـاختن اگزیستانسیالیسـم‬        ‫جایز هسـتند؛ جـواز عبور از تمـام خطوط را به‬
‫غربـی اسـت بلکـه به دنبال برجسـته سـاختن و‬       ‫انسـان می‌دهـد و این در شـرایطی اسـت که در‬
‫معرفـی اگزیستانسیالیسـم عربی خویش اسـت‪.‬‬          ‫نظریـه‌ی ملاصـدرا‪ ،‬امـور را با معیار و سـنج ‌هی‬

                                                                    ‫الهـی‌سـنجیده می شـود‪.‬‬

‫شماره ‪ /4‬اهــواز‪ /‬مــهر ‪ /1399‬سپتامبـر ‪103 2020‬‬
   98   99   100   101   102   103   104