Page 35 - pacu1
P. 35

‫‪35‬‬

                 ‫چوب بیهوشی خورد بر فرق این نازک دلان‬
               ‫چون که بیهوشی نباشد‪ ،‬تو عمل کنسل بدان‪...‬‬

                  ‫راز انگشتان من بران تر از تیغ شماست‬
               ‫هر کجا دستم رود‪ ،‬تیغ تو هم دنبال ماست‪...‬‬

                ‫ساعتی سگ‌دو زنم‪ ،‬لحظه‌ای را چون خری‬
               ‫آخرش هم بنگری‪ ،‬پانصد تومن در جیب ماست‬

               ‫دست این رنگین‌دلان رنگین‌ تر از رنگ طلاست‬
               ‫آخرش هم بنگری آهن قراضه سهم ماست‪...‬‬

                  ‫من دگر نوری نبینم اندر این چشمان خود‬
               ‫آخرش هم من نبینم رنگ پولی را درون جیب خود‬

                ‫خسته از دست خودم‪...‬خسته از بی پولیم‬
               ‫خسته از سوراخ جیب و خسته از بیهوشیم‪.....‬‬

               ‫یگانه جلالی‪ ،‬ترم ‪ 7‬رشته هوشبری‬

               ‫بازهــم اندیشــه ات پروانــه ای کــرد مـرا‬        ‫سایه اش بر خواب من افکنده شد‬
               ‫نـور شـمع زیبـا شـ ُد جـذب خـودش کـرد مـر‬           ‫زندگی از پیش چشمانم گذشت‬
                                                                                   ‫خالی از لطف‬
               ‫گــرم کــرد بالــو بــرو اه کشــید چشــم تـرم‬             ‫خالی از هر چه که هست‬
               ‫بــه هــوا بودمــو عشــقت بــه زمیــن کــرد مـرا‬                  ‫جامی از خاطره‬
                                                                          ‫در گوشه ذهنم شکست‬
               ‫سجاد زارعی‪ ،‬ترم ‪ 3‬رشته هوشبری‬                            ‫یاد چشمانش قرارم را برید‬
                                                                   ‫بی پر و بال‪ ،‬مر ِغ در اتش شدم‬
‫فصل نامه پاکو‬                                                      ‫باز امشب خواب او در من خزید‬
      ‫شماره ‪1‬‬                                                        ‫باز خندید و من خا َمش شدم‬

   ‫بهار ‪1399‬‬                                                        ‫جعفر زنگنه‪ ،‬ترم‪2‬رشته پزشکی‬
   30   31   32   33   34   35   36   37   38   39   40