Page 36 - pacu1

‫‪ 36‬از� در ی��چه داست�ان‬

‫سجی!‬

‫سجاد زارعی‬

‫میخوام ولی داستان باید پیش بره دیگه)‬ ‫میخوام یکی از دوستان صمیمیم رو‬ ‫البته سجی مخفف‬
‫غیر از «چشم خانوم» چیز دیگ ‌های برای‬ ‫معرفی کنم‪ .‬کلی منتشو کشیدیم تا به‬ ‫اسم اصلیشه‬
‫گفتننداشت؛یعنینم ‌یتونستهمبگه!‬ ‫اینداستانپابده؛عیندختراناز میکرد!‬ ‫ولی نمیخواد لو‬
‫یک جمله همیشه ورد زبونش بود‪« :‬زن!‬ ‫این موجود باحال اسمش سجیه‪ .‬البته‬ ‫بره و شما هم با‬
‫سجی مخفف اسم اصلیشه ولی نمیخواد‬ ‫همین اسم سجی‬
‫توبایدسیاستمدارمیشدی‪».‬‬ ‫لو بره و شما هم با همین اسم سجی‬ ‫بشناسیدش!‬
‫این مرد یک صداقت طاقت فرسا داشت‬ ‫بشناسیدش! سجی درحال حاضر به‬
‫عنوان یک کارشناس هوشبری مشغول‬ ‫یک جمله همیشه‬
‫که از نظر زنش‪ ،‬خنگش‬ ‫ورد زبونش بود‪:‬‬
‫میکرد‪ .‬سجی هم‬ ‫به کاره‪.‬‬ ‫«زن! تو باید‬
‫این ویژگی لعنتی‬ ‫تو بچگی بهش میگفتن سجی لوله‪ .‬این‬ ‫سیاستمدار‬
‫رو از پدرش به ارث‬ ‫بشر سود فوق العاد ‌های برای صنعت‬ ‫میشدی‪».‬‬
‫برده بود‪ .‬درسته‬ ‫لوله و شیشه داشت‪ .‬هر جایی تو محله‬
‫‪ IQ‬این مرد قابل‬ ‫یک خرابی به بار میومد‪ ،‬همه پوکر فیس‬
‫محاسبه نبود ولی‬ ‫بهش نگاه میکردن‪ .‬چون ممد شیشه‬
‫خداییش با عشق‬ ‫اسم معتاد محل بود‪ ،‬لقب سجی لوله رو‬
‫بود‪ ...‬حداقل‬ ‫لایقش دونستن‪ .‬شاید هم همین لقب‬
‫طول سیبیلش ‪IQ‬‬ ‫باعث شد به سمت هوشبری کشیده‬

‫کمشو جبران میکرد! ولی‬ ‫بشه‪.‬‬
‫مامانش فتنة ‪ 2020‬بود!‬ ‫باباش‪ ،‬عمو شاهرخ‪ ،‬یک آدم ساه و‬
‫توی محله بهش م ‌یگفتن‬ ‫با عشق بود‪ .‬از اونا که همیشة خدا تو‬
‫سوزان کماندو! هیچ چیزی‬ ‫پنجول زنشونن! (از مخاطبان مذکر عذر‬
‫براش مهم نبود‪ ،‬نه به‬

‫فصل نامه پاکو‬
‫شماره ‪1‬‬
‫بهار ‪1399‬‬