Page 53 - الملاحم و الفتن یا فتنه و آشوبهاى آخر الزمان
P. 53
| P a g e 52
على بن ربيعه مالکى ميگويد :از على بن ابيطالب عليه السلام شنيدم که بر منبر کوفه ميفرمود :رسول امى
صلى الله عليه وآله با من عهد کرد که اين امت بزودى با من بيوفائى وخيانت ميکنند .ودر ترجمه ابو
موسى اشعرى به روايت کاملى مرقوم است که رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود :اين امت با على
عليه السلام خيانت وبيوفائى خواهند کرد.
باب 11
ابن عباس ميگويد :پيغمبر خدا صلى الله عليه وآله بزنان خود فرمود :کاش من ميدانستم که کدام يک از
شما خواهد بود که سگهاى حواب (نام مکانى است در طريق بصره) به او صدا وحمله ميکند وگروه هائى
از طرف يمين ويسار او کشته ميشوند.
باب 11
قيس بن ابى حازم ميگويد :در جنگ جمل تيرى بزانوى مروان بن الحکم اصابت کرد وخون سيلان نمود،
موقعيکه زانوى او را ميبستند خون بند ميامد ووقتيکه باز ميکردند خون جارى ميشد ،وموقعيکه دهان زخم
را ميبستند زانوى او نفخ ميکرد ،مروان گفت :اين زخم را وا گذاريد زيرا که اين تير را خدا انداخته است،
پس از آنکه مروان مردو او را دفن کردند يکى از اهل خانه اش او را در خواب ديد که سه مرتبه گفت:
مرا از اين آب راحت کنيد ،همينکه قبر او را نبش کردند ديدند قبرش نظير جوى آب سبز شده (زيرا در
اطراف جوب آب گاهى علف سبز ميرويد) چون آب آن قبر را کشيدند وجنازه او را خارج کردند ديدند آن
قسمتى که از محاسن وصورتش با آب وزمين متصل بوده زمين آن را خورده وفاسد کرده است ،بعد از آن
خانه اى از خانه هاى ابى بکر را خريدند واو را در آن دفن کردند.
باب 12
سليلى ميگويد :امير المؤمنين عليه السلام به زبير ميفرمود :تو را بخدا قسم مى دهم از رسول خدا صلى الله
عليه وآله نشنيدى که ميفرمود :تو با من قتال ميکنى ود رحق من ظلم خواهى کرد؟ گفت :آرى ولى من
فراموش کردم.
باب 13
سعيد بن سويد ميگويد :معاويه آمد وبراى مردم خطبه اى خواند وگفت :اى اهل کوفه من براى روزه
گرفتن يا نماز خواندن با شما قتال نميکنم بلکه ميخواهم بر شما مسلط شوم وخدا مرا مامور کرده که على
رغم انف شما اقدام نمايم.
باب 14
عائشه روايت کرده که رسول الله صلى الله عليه وآله به عمار فرمود :تو را گروه ستمکار ميکشند.