Page 58 - الملاحم و الفتن یا فتنه و آشوبهاى آخر الزمان
P. 58
| P a g e 57
باد چرا گريه ميکنى؟ فرمود :چند دقيقه قبل جبرئيل نزد من بود ،بمن خبر داد حسين عليه السلام بشط
فرات کشته خواهد شد آيا مايلى که من از خاک او براى تو بياورم تا ببوئى؟ گفتم :آرى پس دست خود را
دراز کرد ويکمشت خاک آورده بمن داد چون آن خاک را ديدم چشمانم از اشگ خشک نميشوند.
باب 27
محمد بن جرير طبرى در تاريخ خود ميگويد :روزى معاويه نزد بنى هاشم آمد وگفت :شما بنى هاشمين
ميخواهيد همانطور که استحقاق نبوت را داشتيد لياقت خلافت را نيز داشته باشيد در صورتيکه نبوت با
خلافت براى احدى جمع نشده اند ،بجان خودم قسم که حجت ودليل شما بر مردم مشتبه شده است ،زيرا
شما ميگوئيد :ما اهل بيت خدائيم پس چرا نبوت در خانواده ما است وخلافت در خانواده ديگران واين
(مقاله) امر را بر مردم مشتبه ميکند وعلت اينکه شبهه را شبهه ميگويند اينست که نميگذارد حق شناخته
شود .خلافت برضاى عموم وشوراى خصوص ،نصيب مردان زنده قريش خواهد شد ،مردم نميگويند:
ايکاش بنى هاشم سرپرست ما بودند اگر بنى هاشم سرپرست ما بودند براى دين ودنيا ما خوب بود ،مردم
بدور غير شما جمع نشده اند که شما را از خلافت ممنوع کنند ،اگر شما قبل از اين بخلافت مايل نبوديد
امروز براى آن با ما قتال نميکرديد ،شما گمان ميکنيد که داراى سلطنت هاشمى ومهدى قائم هستيد در
صورتيکه مهدى عيسى بن مريم است وامر خلافت در دست ما خواهد بود تا اينکه آن را بعيسى هود
وثمود بيشتر بود ،آنگاه معاويه ساکت شد .بعد از گفتگوى معاويه عبد الله بن واگذاريم قسم بجان خودم اگر
شما سلطنت ميکرديد خطر هلاکت براى مردم از عذاب قوم عباس از جاى برخواست وحمد وثناى خداى
را بجاى آورد گفت :اما اينکه گفتى :ما به وسيله نبوت مستحق خلافت نيستيم اگر بجهت نبوت استحقاق
خلافت را نداشته باشيم پس بچه وسيله اين استحقاق را خواهيم داشت؟ (يعنى با بودن اين وسيله احتياجى
بوسائل ديگر نيست) .اما اينکه گفتى :نبوت وخلافت براى احدى جمع نميشود پس معنى اين آيه چيست که
خدا ميفرمايد( :فقد آتينا آل ابراهيم الکتاب والحکمه وآتيناهم ملکا عظيما) لفظ کتاب در اين آيه بمعناى
نبوت ولفظ حکمت بمعناى سنت وکلمه ملک بمعناى خلافت است وما هم آل ابراهيم هستيم وامر خدا نسبت
بما وآنها يکى است وسنت در بين ما وآنها جارى خواهد بود .اما اينکه گفتى :حجت ودليل ما مردم را
باشتباه مياندازد به خدا قسم دليلهاى ما از آفتاب روشنتر واز ماه نورانى تر است و تو هم ميدانى ولى تو از
اينجهت از ما روگردانى که برادر وجد وعمو ودائى تو را کشتيم ،براى استخوان وارواحى که در هاويه
وارد شدند گريه مکن وبراى خونهائى که شرک ،ريختن آنها را حلال کرده واسلام آنها را ناچيز کرده
غضب منما .واما اينکه مردم ما را ترک کردند اگر مردم بدور ما جمع ميشدند آنچه را که از ما حرام
ميکردند بيشتر از آن بود که ما از آنها حرام کنيم (يعنى آنها براى استفاده بدور ما جمع ميشدند) وهر
امرى که محصول آن حاصل شود حقش ثابت وباطلش زائل ميشود .اما اينکه گفتى :ما گمان ميکنيم
سلطنت هاشمى ومهدى قائم داريم ،در قرآن معنى گمان شک است چنانکه خداى تعالى مى فرمايد( :زعم
الذين کفروا ان لن يبعثوا قل بلى ورب لتبعثن) وهمه مردم ميدانند که ما را پادشاهى است که اگر يک روز
از دنيا بيشتر باقى نباشد خدا او را مالک خواهد کرد وما مهدى قائمى داريم که اگر از دنيا بيشتر از يک
روز باقى نماند خدا او را مبعوث ميکند تا زمين را پر از عدل و داد کند همچنانکه پر از ظلم وجور شده
باشد ،وشما يک روز سلطنت نميکنيد مگر اينکه ما دو روز سلطنت خواهيم نمود ،شما يک ماه ،سلطنت