Page 18 - iqna-rayehe-148-1-2
P. 18

‫ویژ ‌هنامهبررسی‬
                                                                                                                 ‫اندیش ‌ههایقرآنیمولانا‬

                                                                                                                                 ‫شماره ‪148‬‬

‫بــزرگان بــرای حفــظ میــراث عرفانــی‪ ،‬جنب ‌ههــای‬
‫معرفتــی تصــوف را از جنب ‌ههــای خانقاهــی جــدا‬
‫کردنــد‪ .‬و جنب ‌ههــای معرفتــی را در دل فلســفه‬

                                       ‫آوردن ـد‪.‬‬

‫یعنــی همــان محتــوا را در قالــب دیگــری‬                                                                           ‫گف ‌توگو با دکتر محمود شیخ‬

                                    ‫آوردنــد؟‬                                                                    ‫چشم درچشم او‬
‫بــه فــرم نقــد کردنــد‪ .‬ملاصــدرا در رســاله‌كســر‬
‫أصنــام الجاهليــه کــه موضوعــش نقــد و بررســى‬         ‫اشـاره‪ :‬تکلیف روز که روشـن اسـت؛ وقتی خورشـید باشـد‪ ،‬هیچ سـتار ‌های توان عـرض اندام نـدارد‪ .‬هنر آن‬
‫عرفــان عملــى و تصــ ّوف اســت‪ ،‬فــرم‪ ،‬رفتارهــا و‬      ‫اسـت کـه در شـب وقتی چشـم به مـاه مـ ‌یدوزی‪ ،‬گرفتار چشـم ‌کهای هیچ سـتار ‌های نشـوی‪ ،‬از مـاه غافل‬
‫آئی ‌نهــای تصــوف را نقــد م ‌یکنــد‪ ،‬ولــی بــه‬        ‫نشـوی‪ .‬اگـر خورشـید حجت الاهـی طلوع کرده بـود‪ ،‬نیـازی بود تـا در آسـتی ‌نهای طبیعت به دنبال دسـت‬
‫معــارف توجــه ویــژه م ‌یکنــد و آنهــا را در قالــب‬    ‫خداوند باشـیم‪ .‬چشـ ‌مهای تیزبین مولانا دسـت خداوند را یافته بودند‪ ،‬چشـم هـای او خیره به نـور بود‪ .‬آنقدر‬
‫حکمــت متعالیــه م ‌یبــرد‪ .‬بایــد توجــه کنیــم کــه‬    ‫خیـره بـه ماه م ‌ینگریسـت کـه گمان م ‌یکـرد هیچ سـیاه ‌یای در شـب وجود نـدارد‪ .‬اگـر از او م ‌یپرسـیدند‬
‫دوگانـه صوفـی و عـارف خـاص ماسـت‪ .‬بـه عنـوان‬             ‫فلان سـتاره را دیـدی؟ م ‌یگفت مگـر جز ماه چیز دیگری هم هسـت؟ این چشـم دوخت ‌هشـده در نـور‪ ،‬اجازه‬
‫مثـال اگـر در مصـر وصفـی بـرای عـارف بیایـد برای‬         ‫نم ‌یداننـد کـه او جـز نـور چیزی ببیند یـا کام او جز شـیرینی طعمـی‌را حس کند‪ .‬بـه این بهانـه‪ ،‬گف ‌توگویی‬
‫صوفــی اســت؛ آنجــا کســی عــارف نم ‌یشناســد‪،‬‬          ‫داشـتیم با دکتر محمود شـیخ‪ ،‬اسـتاد عرفان اسلام ‌یدانشـگاه تهـران و با او سـیری کردیم در احـوال عرفانی‬
‫عــارف همــان صوفــی اســت‪ .‬در پاکســتان هــم‬
‫همی ‌نطــور‪ ،‬ولــی در دایــره فرهنــگ تشــیع بــه‬                                                                            ‫غزالـی‪ ،‬ابن عربـی و مولانـا جلا ‌لالدین‪.‬‬
‫ویـژه در ایـران بیـن صوفـی و عـارف تفکیـک وجـود‬
‫دارد و ایــن تفکیــک هــم محصــول دوران صفویــه‬          ‫هـم در تعریـف و هـم در مقـام قیـاس بـا تصـوف؛‬           ‫غزالــی در احیــاء العلــوم م ‌یگویــد صوفــی‬
‫اســت‪ .‬مانــدگاری میــراث عرفانــی را هــم مدیــون‬       ‫بـه ایـن معنـی کـه م ‌یشـود کسـی عـارف باشـد‬
‫بزرگانــی چــون ملاصــدرا‪ ،‬میرفندرســکی‪ ،‬شــیخ‬           ‫ولــی صوفــی نباشــد؟ یــا م ‌یتوانــد صوفــی باشــد‬    ‫کسـی اسـت کـه جـز از حـال خـود سـخن‬
‫بهایـی و شـاگردان آنهـا هسـتیم کـه اجـازه ندادنـد‬        ‫ولـی عـارف نباشـد؟ آیـا مرحـوم سـیدعلی قاضـی‪،‬‬
‫ایـن معـارف از ایـران خـارج شـود‪ .‬امـروز م ‌یبینیـم‬      ‫کــه او را عــارف م ‌یدانیــم‪ ،‬صوفــی هــم بــود؟ یــا‬  ‫نم ‌یگویـد‪ .‬بـه همیـن دلیـل اگـر سـؤالی را‬
‫کــه امــام خمینــی حر ‌فهــای ابــن عربــی را‬           ‫نبــود؟ بعضــی م ‌یگوینــد صوفــی اســت و بعضــی‬
‫م ‌یزنـد‪ ،‬ولـی کسـی بـه ایشـان صوفـی نم ‌یگویـد‬          ‫دیگـر م ‌یگوینـد کـه صوفـی نیسـت و صرفـاً عـارف‬         ‫از صـد صوفـی بپرسـید صـد پاسـخ دریافت‬
‫همی ‌نطـور علامـه طباطبایـی هـم سـخنان عرفانـی‬           ‫اسـت‪ .‬لازم اسـت تأکیـد کنـم کـه ایـن مسـئله در‬
‫دارد‪ ،‬ولــی کســی بــه ایشــان نم ‌یگویــد صوفــی‪.‬‬       ‫ایـران و در فرهنـگ شـیعی موضوعیـت دارد‪ .‬وقتـی‬           ‫خواهیــد کــرد‪ ،‬امــا عالــم حــق را آنچنــان‬
‫نکتـه دوم در بـاب تعریـف واژه صوفـی اسـت‪ .‬اگـر‬           ‫از مرزهـای فرهنگـی ایـران خـارج شـویم‪ ،‬انفکاکـی‬
‫بخواهیـم صوفـی را تعریـف کنیـم‪ ،‬دو راه در پیـش‬           ‫بیـن صوفـی و عـارف نخواهیـم دیـد‪ .‬در مرزهـای‬            ‫کــه هســت درم ‌ییابــد و بــه حــال خــود‬
‫داریــم‪ .‬اول اینکــه وارد ایــن گفتمــان بشــویم و‬       ‫فرهنگـی ایـران و تشـیع اسـت کـه عـارف از صوفـی‬
‫بررسـی کنیـم کـه صوفیـان چـه تعریفـی از تصـوف‬            ‫تفکیـک میشـود؛ البتـه دلیـل روشـنی دارد؛ چـون‬           ‫نظــر نم ‌یکنــد‪ .‬صوفــی کیســت؟ عــارف‬
‫دارنـد‪ .‬راه دیگـر ایـن اسـت کـه از بیـرون بـه ایـن‬       ‫در دوره صفویـه در یـک فرآینـد میـان مـدت کـه‬
‫جریــان نــگاه و آن را تعریــف کنیــم‪ .‬م ‌‌یتــوان‬       ‫کمتـر صـد سـال طـول کشـید‪ ،‬تصـوف از یـک امـر‬            ‫کیسـت؟ مولانـا عـارف اسـت یـا صوفـی؟‬
‫تعاریــف صوفیــان از تصــوف را فهرســت کــرد و‬           ‫مستحسـن و پسـندید‌های کـه سـاطین صفـوی بـه‬              ‫در مـورد ایـن پرسـش کـه صوفـی کیسـت‪ ،‬عـارف‬
‫فصــل مشــترک آنهــا را تعریــف تصــوف دانســت؛‬          ‫او تعلـق خاطـر داشـتند بـه امـر مذمـوم و ناپسـندی‬       ‫کیسـت‪ ،‬مریـد کیسـت مـراد کیسـت و انسـان کامل‬
‫بــه عنــوان مثــال اســتاد صدوقــی ســها در کتــاب‬      ‫تبدیـل شـد‪ .‬اندیشـمندان ایرانـی کاری هنرمندانـه‬         ‫در کجــای ایــن ســیر و ســلوک ایســتاده اســت در‬
‫فوائـد در تاریـخ فلسـفه و عرفـان مقالـ ‌های دربـاره‬      ‫کردنـد و اصطـاح عـارف را از صوفـی جـدا کردنـد‪.‬‬          ‫متــون صوفیــه بحــث هــای زیــادی مطــرح شــده‬
‫صوفیــه و عرفــان دارنــد و فرمود‌هانــد کــه فصــل‬      ‫کسـانی مثـل ملاصـدرا و ملامحسـن فیض کاشـانی‬             ‫اسـت‪ .‬از جملـه اینکـه بسـیار سـخ ‌ن گفت ‌هانـد کـه‬
‫مشــترک تعریــف صوفیــان از تصــوف از خــود‬              ‫در دورانـی م ‌یزیسـتند کـه گفتمـان ضـد صوفیانـه‬         ‫صوفـی بـه چـه معناسـت؟ یکـی از محققـان صوفـی‬
‫بـرون آمـدن اسـت‪ .‬اگـر دقـت کنیـد غالـب ایـن‬             ‫شــدیدی جامعــه ایرانــی را فراگرفتــه بــود‪ .‬ایــن‬     ‫گفتـه اسـت کـه بیـش از هـزار تعریـف از تصـوف را‬
‫تعاریـف بـه صوفـی بـه عنـوان یـک امـر مطلـوب‬                                                                     ‫در کتابـم فهرسـت کـرد‌هام‪ .‬تعـدد و تکثـر تعاریـف‬
‫نــگاه م ‌یکنــد و کســی را صوفــی م ‌یدانــد کــه از‬
‫خـودش رسـته و مشـغول سـیر و سـلوک اسـت؛ بـا‬                                                                          ‫تصـوف نشـان از پیچیدگـی ایـن مفهـوم دارد‪.‬‬
‫کسـی کـه در خانقـاه اقامـت دارد و فقـط آنجاسـت‬                                                                   ‫پیــش از پرداختــن بــه ایــن مســئله کــه کســی‬
‫و گامــ ‌یدر ســلوک برنمــ ‌یدارد‪ ،‬کاری نــدارد و او را‬                                                          ‫صوفــی هســت یــا نیســت‪ ،‬ابتــدا بایــد ایــن بــه‬
‫در شـمول تعریـف خـود نمـ ‌یآورد‪ .‬تعریـف مطلـوب‬                                                                   ‫تعریفـی بـرای صوفـی دسـت پیـدا کنیـم و پـس‬
‫از تصـوف و صوفـی جامـع نیسـت و تمـام اصنـاف‬                                                                      ‫از آن اشــخاص را بــا تعریــف بســنجیم‪ .‬در مــورد‬
‫متصوفــه را شــامل نم ‌یشــود‪ .‬در تعریــف عرفــان‬                                                                ‫عرفــان هــم بــا همیــن مســئله مواجــه هســتیم؛‬
‫هــم بــا ایــن مســئله مواجــه هســتیم؛ ف ‌یالمثــل‬
‫وقتــی م ‌یگوینــد ســیدعلی قاضــی عــارف اســت‪،‬‬
‫مـا نم ‌یدانیـم کـه او آیـا واقعـاً رسـیده اسـت بـه‬
‫معرفــت یــا نرســیده؛ وقتــی بــه شــهود دیگــران‬
‫دسترســی نداریــم‪ ،‬بــا چــه مبنایــی بایــد بگوییــم‬

                ‫کسـی عـارف اسـت یـا نیسـت؟‬

                                                                                                                 ‫خرداد ‪52 1402‬‬
   13   14   15   16   17   18   19   20