Page 17 - iqna-rayehe-148-1-2
P. 17
مجالسسبعه مکتوبات فی ِه ما فی ِه دیوان شمس
مجالـس سـبعه ،یکـی از آثـار مکتوبـات (یـا مکاتیـب) ،نام فیـ ِه ما فیـ ِه یا مقـالات مولانا، دیـوان شـــمس تبریـزی ،یا
منثـور مولانـا ،و مجموعـه مجموعـه نام ههـای صـد و کتابـی اسـت به نثر فارسـی با دیوان کبیر یا کلیات شـمس
مواعـظ و مجالـس مولانا یعنی پنجاهگانـ های اسـت که مولانا موضـوع نقد و تفسـیر عرفانی تبریـزی یـا غزلیات شـمس،
سـخنانی اسـت کـه بـه وجـه به یـادگار ماندهاسـت .از سـه و شـامل یادداشـ تهایی است یکـی از پنج اثر مولوی اسـت
انـدرز و ب هطریـق تذکیر بر سـر اثـر منثـور مولـوی ،مکتوبات کـه در طـول سـی سـال از کـه بـه جـز مثنـوی او ،دیگر
منبـر بیـان کردهاسـت .مولوی را نبایـد چـون دیگـر آثـار او سـخنان مولانـا در مجالـس اشـعارش را شـامل می شود.
در مجالـس سـبعه بـه شـیوه تلقـی کـرد ،هـر چنـد در آن فراهم آمدهاسـت .این سخنان خانـدان مولانـا و سلسـله
خطیبـان عمـل کـرده ،در آغاز کتـاب هـم گهـگاه مولانـا در توسـط مریـدان مولانا نوشـته مولویـه ایـن کتـاب را دیـوان
کلام ،آیـ های از قـرآن را آورده و حـال و هـوای دیـوان کبیر و م یشدهاسـت .نثـر ایـن کبیـر گفتـه انـد .امـا چـون
سـپس ضمـن شـرح و تفسـیر مثنـوی پـرواز کردهاسـت ،از کتـاب سـاده و روان اسـت و مولانـا در جـای جـای اشـعار
آن آیـه ،حدیثـی از پیامبر(ص) جملـه در نامـه صد و سـ یام درو نمایـ های از مطالب عرفانی این کتاب از شـمس تبریزی،
را بیـان کـرده و آن را بـا شـعر کـه بـه حسـا مالدین چلبـی دینـی و اخلاقـی دارد .سـه یـار و مـراد خـود ،یاد کـرده،
و قصه پرورانده اسـت .شـباهت نوشت هاسـت ،امـا محتـوای اثـر منثـور مولوی فیـه مافیه، بـه غزلیـات شـمس مشـهور
چشـ مگیری کـه بیـن اسـلوب بسـیاری از نام ههـا دنیـوی مکتوبـات (مکاتیـب نیز گفته اسـت .بـی گمـان مولانـا بـه
مثنـوی با شـیوه بیـان مجالس اسـت و توصی ههایـی بـه این م یشـده) و مجالـس سـبعه سـبب شـور و بـی قـراری،
سـبعه هسـت ،نشـانه بارزی از امیـر و آن وزیـر کـه کار ایـن هسـتند .امـا از میان این سـه غزلهایـش را بـه نـام شـمس
وجـود عناصـر بلاغـت منبـری و آن را روبـ هراه کننـد و در اثر منثـور ،مکتوبات تنها اثری تبریـزی کرده اسـت؛ به گفتة
در مثنـوی مولاناسـت .وعـظ رفـع دشـواری و اصالح امور اسـت که بـه قلم خـود مولوی فروزانفـر ،مولانـا «پیوسـته
در خانـواده مولـوی و نزدیـکان مـردم غفلـت نکننـد .ایـن اسـت .فیـه مافیـه و مجالـس، چشـم از سـبب دوختـه و به
او شـایع بـوده؛ از خانـدان و نام ههـا در زما نهـای مختلف گفت ههـا و آموزههایـی اسـت مسـبب گماشـته اسـت» .او
اطرافیـان او از پـدرش بهاء ولد، و بـا نیـات مختلـف تقریـر کـه مولانـا بیـان م یکـرده و اشـعارش را کـه نتیجه تلقین
معـارف ،از شـمس تبریـزی، شدهاسـت .شـمار نام ههـای پیـروان آن را م ینوشـتند .فیه شـمس و الهـام از عشـق
مقـالات ،از سـید برها نالدیـن مولـوی اگـر هـم بیـش از مافیه ،کتابی اسـت که تدوین اوسـت ،به نـام شـمس کرده
محقق ترمذی ،معـارف ،از خود اینها باشـد تاکنون به دسـت آن بعـد از وفات مولـوی (۶۷۲ اسـت .البتـه تمام غزلیـات او
او ،مجالس سبعه و فیه مافیه ،و نیامـده اسـت .امـا همی نهـا ق) انجـام گرفتـه و طبعاً نامی به نام شـمس نیسـت .بعضی
از پسرش سـلطان ولد ،معارف، هـم بـس اسـت تـا مـا را بـا هـم که بر آن نهاده شدهاسـت از آنهـا بـه نـام صالح الدیـن
از یادگارهـای ایـن میـراث شـیوه نثـر او آشـنا سـازد .از از مولـوی نیسـت .از همین رو زرکـوب یـا حسـام الدیـن
خاندانـی اسـت .کلام مولانا ،در ایـن نام هها جز سـه تـا که از در نسـخ ههای قدیـم گاه آن چلبـی ،از یـاران و مریـدان
مجالس ،سـاده و دور از هرگونه طـرف او نوشـته شـده و یکی را الاسـرار الجلالیـه و گاه فیـه مولانـا ،اسـت؛ امـا مجمـوع
آرایـش و پیرایش اسـت ولی در دو تـا کـه امالء وی اسـت، مافیـه خواندهانـد .در ظهریـه ایـن غزلهـا بیـش از صـد
عین سـادگی چنان بـه مهارت بقیـه بـه خط خـود اوسـت و برخـی از نسـخ ههای خطـی غـزل نیسـت .همـه غزلهـای
سـخن پرداختـه کـه ب یتردید وقتـی که آ نهـا را م یخوانیم ابیاتـی نوشـت هاند کـه در آ نها دیـوان شـمس تبریـزی بـه
بایـد او را در ردیف اول فصحای م یتوانیـم یقیـن بدانیـم کـه فیـه مافیه بـه کار رفت هاسـت. فارسـی اسـت و بـه نسـبت
زبـا نآور فارسـی قـرار داد .از قلـم ادیبانه خـود مولانا آ نها کتـاب فیه مافیـه اولین بـار با حجـم دیـوان ،اشـعار عربـی
مجالـس سـبعه مولانـا در فهم را نگاشـته و دخـل و تصرفی تصحیـح انتقـادی بدی عالزمان و مل ّمـع در میـان آن انـدک
مثنـوی بهـره بسـیار م یتـوان در آن نشدهاسـت .نام ههـای فروزانفـر در سـال ۱۳۳۵ اسـت؛ ابیاتـی چند بـه ترکی
بـرد .مجالـس سـبعه بـا وجود مولانـا ،گرچـه از آیـات قـران شمسـی در تهـران منتشـر و حتـی یونانی هـم در دیوان
اشـتمال بـر نـکات اخلاقـی و و حدیـث و شـعر و برخـی شـد .حتی برای فارسـ یزبانان هسـت .دیـوان کبیـر از ۲۱
عرفانـی و ب هرغـم لحن صوفیانه نکت ههـای عارفانـه خالـی هـم معنـای فیه مافیه روشـن دیـوان غزلیـات ،هر کـدام در
معتدلی که در آن هسـت ،شور نیسـت ،بیشـتر حال و احوال نیسـت .ترجمـه تح تاللفظی یـک بحـر عروضـی ،و از یک
و هیجـان مثنـوی و غزلیـات یاران و بسـتگان و درویشان او آن باید «در آن اسـت آنچه در مجموعـه رباعیـات بـه وجود
مولانـا را نـدارد. را نمایـش م یدهـد. آن اسـت». آمـده اسـت.
51خرداد 1402