Page 13 - electronic_winter
P. 13

‫طومار رزم رستم و اکوان دیو‬
      ‫مرجع شاهنامه فردوسی‬

     ‫به نام خداوند جان آفرین‬
    ‫حکیم سخن در زبان آفرین‬
    ‫خداوند کیوان و گردان سپهر‬
     ‫فروزنده ماه و ناهید و مهر‬

‫در زمان پادشاهی کیخسرو جانوری پدید آمد که خود را به شکل گورخری زرد رنگ که خطی سیاه از‬
‫یال تا دم بر تن داشت‪ ،‬در میآورد و به گله اسبان شاه حمله میکرد‪ .‬کیخسرو ‪ ،‬رستم را به کشتن‬

                                          ‫جانور فرستاد و به او هشدار داد که خود را از آن حفظ کند‪.‬‬
‫رستم پس از سه روز جستجو‪ ،‬گورخر را دید و کوشید تا با کمند گرفتارش کند‪ .‬اما هر بار گورخر از‬
‫دید وی ناپدید شد و رستم پی برد که آن اَکوان دیو است‪ .‬پس از سه روز تاخت و تاز پیاپی رستم تشنه‬

                                       ‫و خسته و گرسنه در کنار چشمهای فرود آمد و به خواب رفت‪.‬‬

    ‫یکی باد شد تا بر او رسید‬            ‫چو َاکوانش از دور خفته بدید‬
    ‫ز هامون به گردون برافراشتش‬           ‫زمین گرد ببرید و برداشتش‬
    ‫سر پر خرد پر ز پیکار شد‬           ‫غمی گشت رستم چو بیدار شد‬
    ‫چنین گفت اکوان که ای پیلتن‬   ‫چو رستی رستم بجنبید بر خویشتن‬
    ‫کجا آید افگندن اکنون هوا‬
    ‫کجا خواهی افتاد دور از گروه‬            ‫یکی آرزو کن که تا از هوا‬
    ‫هوا در کفِ دیوِ وارونه دید‬          ‫سوی آبت اندازم ار سوی کوه‬
    ‫تن و استخوانم نیاید به کار‬           ‫چو رستم به گفتار او بنگرید‬
    ‫کفن‪ ،‬سینه ماهیان سازدم‬
    ‫یکی داستانی زده اندر این‬             ‫گر اندازدم گفت بر کوهسار‬
                                            ‫به دریا به آید گر اندازدم‬

                                      ‫چنین داد پاسخ که دانای چین‬

‫‪13‬‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18