Page 6 - iqna-rayehe-148-1-2
P. 6
ویژ هنامهبررسی
اندیش ههایقرآنیمولانا
شماره 148
مراد از «نی» ،ن یهای چوبی نیست. بـدون گفتـار و همـراه بـا آوا و آهنـگ بیـان شـود ،قطعـاً nostosو algiaدارای مصادیقـی معنـوی
محتوای چوب را خالی م یکردند حز نانگیــز خواهــد بــود. اسـت nostos .را به معنای«بازگشـت به خانه»
در نظـر م یگیرنـد و algiaمضمونـی حز نآلود
و در آن سورا خهایی اگـر ایـن حـس یـا میـل بـه کلام بیایـد ،بـاز و دردنـاک دارد .بـه همیـن دلیـل عـد های آن
ایجاد م یکردند که روی حساب بود حز نانگیــز خواهــد بــود ،نــه کلام یشــاد و را دلتنگـی ناشـی از دوری طولانـی از زادگاه
معنـی م یکننـد و بعـد ک مکـم در جـان و
و جای هریک از روزن ههایش هم طر بانگیــز و شــاد و مفــرح. انـدرون واژه تصـرف کرد هانـد و حاصلش یک
مشخص بود و دقت م یکردند که و اگـر چنیـن گفتـار و کلامـی بـا آوایـی حز نانگیـز همراه احسـاس درونی و شـیرین به اشـیاء و اشخاص
ن یلبک کجا باشد و اندازه هریک باشـد ،اثرش بیشـتر و قو یتر خواهد بود .بنابراین بازگشـت و موقعی تهـای گذشـته نیسـت .در واقـع ،ما
از سورا خها با دیگری فرق داشت. بـه اصـل ،یک میـل درونی جدی اسـت که نم یتـوان آن را بـا نوعـی دخـل و تصـرف در تحریـف لفظی و
نادیـده گرفـت و البتـه حز نآلـود هم اسـت .نم یتـوان این معنوی در خصوص نوسـتالژی روب هرو هسـتیم
به همین دلیل ،هر کسی کـه به همـه چیز دلالـت دارد ،جـز درد فراق و
نم یتوانست «نی» بزند و بدون کار حزن را عـوض کرد.
و تمرین زیاد ،کسی نم یتوانست شـکوه از دوری و جدایـی از اصـل!
ایــن اشــکالی اســت کــه بســیاری از نســل همنـوا بـا شـما ،مـن نوسـتالژی را میـل بـه بازگشـت بـه
صدایی از «نی» درآورد. جــوان و گروهــی از جوانــان گذشــته بــه
شکایت نی که در سخن مولانا موســیقی شــرقی وارد م یکننــد و معتقدنــد اصـل م یدانـم و معانـی دیگـر را بـ یارزش م یدانـم.
سمبلیکاست،جدای یاشاست کــه موســیقی مــا یــا آنچــه موســیقی
اصیــل ایرانــی اســت شــاد نیســت و انبــار نکتــ های کــه بایــد در اینجــا در ارتبــاط
از نیستان وجود. غــم اســت! بــه همیــن ســبب موســیقی بــا «نــی» مــورد اشــاره قــرار بگیــرد ایــن
ایرانــی را نادیــره م یگیرنــد و غالبــ ًا بــه اسـت کـه «نـی» نوسـتالژیک اسـت و میـل
هـم نخواهـد داشـت و فـروع انسـان ب یاصـل فاقـد معنـا موســیق یهایی روی م یآورنــد کــه از نظــر بازگشــت بــه اصــل را تحریــک یــا تداعــی
و ارزش اســت .کســی کــه اصــل خــودش را نشاســند، م یکنــد و در وجــود آدم یزنــده م یکنــد
فــرع او چــه ارزشــی دارد؟ انســان امــروز چ هبســا واقعــاً آنهــا شــاد اســت و شــاد یآور. و ســپس بــه حرکــت و جریــان د رمــ یآورد.
بــه آینــده فکــر م یکنــد .چنیــن ادعایــی وجــود دارد و مـن هـم ایـن حر فهـا را شـنیدهام .غالبـاً از مـن انتقـاد اتفاقــاً م یخواســتم بــه همیــن نکتــه اشــاره کنــم کــه
امــروز بــه طــور قاطــع از آینــده حــرف زده م یشــود و م یشــود کــه چــرا موســیقی ایرانــی را دوســت دارم و اگـر مـا نخواهیـم میـل بـه بازگشـت بـه اصـل را بـه زبـان
سـفت و محکـم م یگوینـد کـه پیـش بـه سـوی آینـده. چــرا آهن گهــای مایــکل جکســون را دوســت نــدارم و بیاوریـم و بگوییـم و بخواهیـم کـه آن را بـه صـورت آواز
چنیــن شــعاری وجــود دارد و مــا هــم م یشــنویم کــه جـاز و رپ و راک را تأییـد نم یکنـم! بارهـا دربـاره ایـن یــا آهنــگ یــا تغنــی بیــان کنیــم ،بــه صــورت صــدای
موضوعــات مــورد ســؤال قــرار گرفتــ هام م یگوینــد کــه حز نانگیـز «نـی» مجسـم خواهـد شـد .توجـه کنیـد کـه
شــعار م یدهنــد :حرکــت بــه ســوی آینــده! مگـر شـما بـا شـادی مخالفیـد کـه از موسـیقی ایرانـی فـرق اسـت بیـن گفتـن و نگفتـن .در گفتـن معنـا القـا
م یشــود .گاهــی مــا معنــا را بــا نگفتــن القــا م یکنیــم،
غالبـ ًا تـم اصلـی ایـن شـعار نفـی گذشـته حــرف م یزنیــد؟ یعنــی صدای«نــی» القاکننــده معناســت بــا صــدا ،نــه
اسـت و اینکـه گذشـته تمـام شـده و بایـد پی شفـرض غالـب ایـن افـراد ایـن اسـت کـه بایـد شـاد گفتــار .اگــر میــل بــه بازگشــت یاهمــان نوســتالژی،
بـود و شـادی کـرد .مـن مخالـف شـادی نیسـتم .بایـد
آن را رهـا کـرد. شـاد بـود ،امـا بحـث دربـاره بازگشـت بـه اصـل بـا ایـن
اشـتباه فاحـش ایـن اشـخاص همیـن اسـت .نم یداننـد موســیق یها تأمیــن نم یشــود .در موســیقی غــرب و
انسـانی کـه گذشـته نـدارد یـا گذشـته را قبـول نـدارد، بـه طـور کلـی در شـادی ،احسـاس بازگشـت بـه اصـل
چگونـه از آینـده حـرف م یزنـد و دسـتور پیـ شروی بـه
آینـده را صـادر م یکنـد؟ از همیـن جـا معلـوم م یشـود وجودنــدارد.
کـه ایـن شـعارها تـا چـه حـد سـطحی و ب یمحتواسـت.
بلکه موضوع برعکس است.
شــعار ب یمحتــوا چــه فایــد های دارد؟ در اجــازه بدهیــد تأمــل کنیــم کــه چــرا در موســیق یهای
نهایــت بایــد گفــت شــعار اســت و اســمش غربـی و در نواهـای متضمـن شـادی ،میـل بازگشـت بـه
رویــش اســت .اجــازه بدهیــد برگردیــم بــه اصــل وجــود نــدارد؟ چــون ایــن قبیــل موســیق یها از
بحـث خودمـان کـه انـدوه و غـم بـود کـه عالـم حسـن و تجربـه م یآینـد و کسـانی کـه بـه دنبـال
در آوای نـی وجـودی انسـان مسـتتر اسـت شـاد یاند در حـس و تجربـه غوط هورنـد و بـه چیـزی بـه
و ســر از موســیق یهای کهــن و اصیــل نـام اصـل فکـر نم یکننـد .کسـانی کـه صرفـاً بـه دنبـال
شــادی هســتند بــه اصــل خودشــان فکــر نم یکننــد و
درمــ یآورد. غایـت فکرشـان همیـن زندگـی چنـدروزه اسـت و بـس!
هـر چنـد ایـن موسـیقی بـرای انسـان امـروزی مطلـوب
نیسـت و نسـل جدیـد علاقـ های بـه آن نشـان نم یدهـد البتــه مدعــی اندیشــه بــه آینــده هــم
کـه علامـت ب یاعتنایـی بـه اصـل و گذشـته و ب یتوجهـی هســتند.
بـه درد فـراق اسـت. بلــه ،ممکــن اســت بــه آینــده هــم فکــر کننــد ،ولــی
نسـبت بـه ایـن موضـوع اطمینـان نـدارم ،چـون معتقـدم
در واقــع ،از ایــن قبیــل مؤلف ههــا م یتــوان کسـی کـه بـه گذشـته فکـر نکنـد ،بـه آینـده هـم فکر
فهمیــد کــه انســا نها چــه حــال و هوایــی
دارنـد ،در چـه شـرایطی زندگـی م یکننـد و نم یکنــد و نم یتوانــد بــه آینــده بیندیشــد.
اندیش ههایشــان چــه ســمت و ســویی پیــدا
تو گویی نم یتواند بیندیشد.
کـرده اسـت. قطعـاً چنیـن اسـت .نم یتوانـد بیندیشـد،
بـه همـان میـزان کـه علاقـه موسـیقایی بـه «نـی» کـم چـون کسـی کـه اصـل نـدارد ،فرع
شــده اســت ،توجــه بــه نــی وجــود و جــدا شــدن نــی
اردیبهش تماه40 1402