Page 35 - مجله_ی_نوابت،_شماره_ی_۴_نقد،_مهر_۱۳۹۹
P. 35

‫خاتمه‬                   ‫مـدرن‪ ،‬عالوه بـر تسـخیر فضاهـا و جغرافیاهای‬
‫هما ‌نطـور که قدرتی که به جغرافیای شر‌مسـاری‬                ‫قبـل از خـود‪« ،‬حقیقـت» را نیـز در تملـک خـود‬
‫انجامیـد از نـوع ذهنی اسـت‪ - ،‬لـذا ‪ -‬مقاومت با‬              ‫درمـ ‌یآورد؛ گفتمان اسـت کـه با دان ‌شهـا‪ ،‬نهادها‬
‫آن هـم ذهنـی خواهـد بـود‪ .‬مقاومـت گفتمـان به‬                ‫و قوانیـن خود سـاخته تشـخیص م ‌یدهـد که چه‬
‫نظـرم در دو بعـد فردی و اجتماعـی باید صورت‬                  ‫کسـی شـهری است و چه کسـی در حاشیه بماند‪.‬‬
                                                            ‫بـدون شـک یکـی از مه ‌متریـن آثـار امپراطـوری‬
                                    ‫بپذیرد‪:‬‬                 ‫متنـی‪ ،‬آن چیـزی اسـت که « آشـفتگی شـناختی»‬
‫الـف) بعد فـردی؛ هویـت گریـزی را باید تمرین‬                 ‫م ‌ینامـم‪ .‬آشـفتگی شـناختی عبـارت اسـت از‬
‫کـرد؛ نبایـد بـه گفتمان اجـازه داد کـه از جانب ما‬           ‫اختالط و آمیختگـی میـان «ذات» و «عـرض»‬
‫سـخن بگویـد‪ ،‬مـا را معرفی کند‪ ،‬و یـا هوی ‌تمان‬              ‫ابژ‌ههـا در ذهن سـوژه اسـت‪ .‬شـناختی کـه در آن‬
‫را توصیـف کند‪ .‬نمایندگی هیـچ گفتمانی را نباید‬               ‫«ویژگ ‌یهـای دیگـری» و «پیامدهای دیگر بودگی»‬
‫قبول کرد و همیشـه نسـبت بـه افـراد و نهادهایی‬               ‫چنـان بـه هم آمیختـه شـد‌هاند که تفکیـک آنها از‬
‫کـه مـا را نمایندگـی کنند مظنـون باشـیم‪« .‬جیوه»‬             ‫همدیگر بسـیار سـخت م ‌ینمایـد‪ .‬مثل ًا بیـکاری‪،‬‬
‫صفـت باشـیم تـا آن جـا کـه کسـی نتواند مـا را‬               ‫پرخا ‌شگـری‪ ،‬ب ‌یسـوادی و‪ ...‬به عنـوان «ویژگی»‬
‫مالـک شـود یـا بر مـا برچسـب بزنـد‪ .‬خلاصه به‬                ‫محالت به اصطلاح حاشـیه ذکر م ‌یشـوند‪ ،‬غافل‬
                                                            ‫از ای ‌نکه آنها «پیامد» و نتیج ‌هی» در حاشـیه ماندن»‬
            ‫قـول آن بـزرگ وار‪« :‬خود باشـیم»‪.‬‬                ‫اسـت‪ .‬عدم تمایز میان ویژگ ‌یهـای ذاتی محلات‬
‫ب) بعد اجتماعی؛ بالفطره تبارشـناس باشیم؛ باید‬               ‫به اصطلاح حاشـیه و پیامدهای در حاشـیه ماندن‬
‫بـا دانـش و آگاهـی رایـج لجاجـت کرد؛ ایـن امر‬               ‫آنهـا‪ ،‬موجب شـک ‌لگیری شـناختی آشـفته‪ ،‬مبهم‬
‫تنها ب ‌هواسـط ‌هی «ساختارشـکنی مفاهیم» به ظاهر‬             ‫و البتـه منفـی از واقعیـت آن محالت م ‌یشـود‪.‬‬
‫صلـب و اسـتوار‪ ،‬و «تبارشناسـی دانـش» هـای به‬                ‫شـناختی که به موجب آن‪ ،‬تصـور ما از جغرافیای‬
‫ظاهـر خنثـی و علمی میسـر م ‌یشـود‪ .‬نسـبت به‬                 ‫قابیـل شـکل م ‌یگیـرد‪ .‬و دانسـته یـا نادانسـته‪،‬‬
‫هـر مفهـوم و دانشـی بایـد مشـکوک شـد و از به‬                ‫محلات به اصطلاح حاشـیه را در جرگه دشـمنان‬
‫محـک زدن آن هـا نهراسـیم‪ .‬بـا مفاهیـم خودمان‬                ‫بالقـوه و تهدید بالفعـل متصور م ‌یشـویم‪ .‬امروزه‬
‫سـخن برانیـم‪ ،‬و نقشـ ‌ههای خودمـان را عرضـه‬                 ‫کمتـر ذهنـی نسـبت مناطق بـه اصطلاح حاشـیه‪،‬‬
                                                            ‫تصـوری مثبـت و یـا حداقـل خنثـی و ب ‌یطـرف‬
                                      ‫کنیم ‪.‬‬                ‫دارد‪ .‬البتـه کـه نوشـت ‌هها‪ ،‬مطالعـات و تصـورات‬
                                                            ‫خصمان ‌هتـر‪ ،‬تحقیرآمیزتـر و غیرانسـان ‌یتر زیادی‬
                                              ‫منابعاساسی‪:‬‬   ‫هسـتند که منتشـر نم ‌یشـوند‪ ،‬و تنها در جلسـات‬
‫سـعید‪ ،‬ادوارد (‪ ،)1377‬شر ‌قشناسـی‪ ،‬ترجمـه عبدالرحیـم‬        ‫بسـیار خـاص و پشـت درهـای بسـته مسـئولین‬
                                                            ‫مطـرح م ‌یشـوند‪ .‬که اتفاق ًا بنا بـه چنین تصوراتی‪،‬‬
            ‫گواهـی‪ ،‬تهـران؛ دفتـر نشـر فرهنـگ اسالمی‪.‬‬       ‫تصمیمـات اتخـاذ م ‌یشـوند؛ بنـا به آن شـناخت‬
‫سـعید‪ ،‬ادوارد (‪ ،)1381‬فرهنـگ و امپریالیسـم‪ ،‬ترجمـه اکبـر‬    ‫آشـفته اسـت کـه تصمیم گرفتـه م ‌یشـود از عین‬
                                                            ‫دو‪ ،‬گلدشـت‪ ،‬ملاشـیه و ‪ ....‬سـالانه چنـد کـودک‬
                        ‫افسـری‪ ،‬ـــــ ‪ :‬انتشـارات تـوس‪.‬‬     ‫غـرق شـوند‪ ،‬روزانـه چنـد سـاعت بـرق داشـته‬
‫فوکـو‪ ،‬میشـل (‪ )1390‬بایـد از جامعـه دفـاع کـرد؛ ترجمه رضا‬   ‫باشـند‪ ،‬و چنـد درصـد از آن سـاکنین زمی ‌نگیـر‬
                                                            ‫انـواع بیمار ‌یهـا‪ ،‬بدبخت ‌یهـا و فلاک ‌تهـا شـوند‪.‬‬
        ‫نجـ ‌فزاده‪ ،‬انتشـارات رخ داد نـو‪ ،‬چـاپ اول‪ ،‬تهران‪.‬‬  ‫جلسـاتی کـه هـدف از برگـزاری آنهـا‪ ،‬بیـش از‬
‫فوکو‪ ،‬میشـل (‪ )1394‬تاریخ جنون‪ ،‬ترجمه فاطمه ولیانی‪ ،‬نشـر‬     ‫ایـن که ارائـ ‌هی راهکارهایی برای حل مشـکلات‬
                                                            ‫محالت باشـد‪ ،‬بـرای سنجش»آسـتان ‌هی تحمـل‬
                           ‫هرمس‪ ،‬چـاپ دوازدهم‪ ،‬تهران‪.‬‬       ‫تحقیـر و شر‌مسـاری» سـاکنین شـکل م ‌یگیرنـد‪.‬‬
‫فوکـو‪ ،‬میشـل ( ‪ )1393‬انضباط و تنبیه؛ ترجمه نیکو سـرخوش‬

             ‫و جهـان دیده‪ ،‬نشـرنی‪ ،‬چـاپ دوازدهم‪ ،‬تهران‪.‬‬
‫فوکـو‪ ،‬میشـل (‪ )1393‬تئاتـر فلسـفه؛ ترجمه نیکو سـرخوش و‬

          ‫افشـین جهاندیده‪ ،‬نشـر نی‪ ،‬چـاپ چهـارم‪ ،‬تهران‪.‬‬
‫فوکو‪ ،‬میشـل (‪ )1394‬اراده به دانسـتن؛ ترجمه نیکو سـرخوش‬

           ‫و افشـین جهاندیده‪ ،‬نشـر نی‪ ،‬چاپ دهـم‪ ،‬تهران‪.‬‬

‫شماره ‪ /4‬اهــواز‪ /‬مــهر ‪ /1399‬سپتامبـر ‪35 2020‬‬
   30   31   32   33   34   35   36   37   38   39   40