Page 41 - مجله_ی_نوابت،_شماره_ی_۴_نقد،_مهر_۱۳۹۹
P. 41
آن میـل و رانـ هی قدرتمند یسـت کـه تمـام فصلاول:دربار هی �پی شداور یها یفیلسوفان
ارگانیسـم موجـود زنـده اسـت :ارادهی معطوف اگر حقیقت –زن باشد چه ؟ ()1
بـه قدرت .میل انسـان بـه چیرگی بر نشـناخت هها
و هولنا کهـا ،رو در ر ویـی بـا هرآنچه که انسـان کتـاب بـا ایـن جملـ هی اسـتثنایی آغاز م یشـود.
را از هـم مـ یدرد یـا هـر آنچـه انسـان را دچـار اگرچـه بـازی زبانـ یای کـه او در آلمانـی بـا
تهدیـد م یکنـد ،نـوعبشـر را وادار بـه شـناختن واژهی حقیقـت انجـام م یدهـد در زبان فارسـی
م یکنـد .میـل بـه شـناختن زاییـدهی شـرایط بـه درسـتی نم یدرخشـد ،امـا بـاز شـو خطبعی
محتـومِ زندهبـودن اسـت .موجـودی کـه زنـده و سـ رزندگی و مه متـر از آن نـگاه تکیـن او را
نیسـت ،نیازی به شـناختن نـدارد .چرا کـه برای نشـان م یدهـد .درک او از حقیقـت چـه بـود؟
زندگـی کـردن نیـازی به جنگیـدن و نـزاع برای بـا اطمینـان نم یتـوان گفـت .امـا او خـود بـه
باقـی مانـدن نـدارد :هما نسـان مـن باور نـدارم مـا م یگویـد ،حقیقـت بـه جزماندیشـ یهای
« رانـ هی شـناخت »پـدر فلسـفه بـوده اسـت. فلاسـف هی پیشـانیچ های رو یخـوش نشـان
ایـن جـا نیـز ،ه مچـون جاهـای دیگـر ،ران ههای ندادهاسـت .ه مچـون زنـی کـه در هالـ های از
دیگـری در کار اسـت که شـناخت و –شـناخت راز پیچیـده شدهاسـت ،حقیقـت در نظربـازی
نادرسـت !-را ه مچـون ابـزار بـکار م یگیـرد. و چرخیـدن ِگـرد راز متجلـی م یشـود .حقیقت
( )1تنهـا بـرای روشـن شـدن بحـث اجـازه توسـط قـدرت غصـب م یشـود و بـه تملک در
بدهیـد یـادآوری کنیـم چـه بسـیار اسـتدلا لها م یآیـد .حقیقـت کشـف نم یشـود بلکـه تقریـر
و نظامهـای دقیـق کـه بـا همیـن ایـدهی انسـا ِن
حقیق تجـو سـاخته نشـدهاند .در حال یکـه حتی میشـود.
خویشـتن را نسـنجیدهاند بـا یقینـی اعظـم از امـا چـرا جزماندیشـی؟ و کـدام جزماندیشـی؟
روش خـود گزاف هگویـی کردهانـد .آ نچنـان کـه کـدام جزماندیشـی ،افلاطـون ،ارسـطو و هـگل
نیچـه دربـارهی آن« ایقـان » برتـ ِر فلسف ههایشـان و کانـت و دکارت را زمی نگیـر کردهاسـت کـه
نیچـه انگشـت روی آن گذاشـته اسـت؟ نیچـه
گفتهاسـت: جبـروت آثـار ایـن خدایـان فلسـفه را بـا هم هی
Adventavit asinus,pulcher et fortissimus طمطرا قشـان پی شپـا افتـاده و سـطحی م یداند:
تمـام جـزم پرداز یهـا در فلسـفه ،هرچنـد هـم
«خر رسید ،زیبا و قوی »()1 کـه خـود را با جبـروت و غایـی و نهایـی جلوه
ایـن ضرب هی سـنگین نیچـه به فلسـف ههای پیش دهنـد ،چیـزی نبودهانـد جـز کود کمنشـی و
از خـود ،هنـوز بـه درسـتی هضـم و جـذب
نشدهاسـت .او ن هتنهـا صور تمنـدی حقیقـت نوآموختگ ِیعالیجنابانـه)1(.
را در هیـأت یـک بُـ توارهی ایسـتا ،یـک تمثال مسـال هی نیچـه از همـان ابتـدا مسـال هی
از خداونـدُ ،خـرد م یکنـد ،بلکـه حقیقـت را بـه رو ششـناختی اسـت .او نشـان م یدهد که فیلو-
صـورت ابـزاری در راه خواسـت و میـل قدرت سـوفی یـا در آلمـان ]1[ der wille zur wahrhei
و چیرگـی معرفـی م یکنـد .او نشـان م یدهـد یـا آ نچنـان کـه مـا م یگوییـم حقیق تخواهـی
در رونـد معنادهـی بـه جهـان از طریـق کسـب و دان شدوسـتی انسـان قایـم بـه خـود نیسـت.
شـناخت ،انسـان حقیقـت را م یتراشـد و هربـار انسـان حقیقـت را م یخواهـد اما نه چون انسـان
بـه روش خـود و از طریـق درک و دریاف تهـای ای نگونـه اسـت « .م یتوانیـم دریابیـم فلاسـف هی
شـخصی خـود این فعـل را بـه انجام م یرسـاند: اسالمی مسـال هی فطـرت را از کجـا اسـتخراج
« آ نچـه روزگاری بـر رواقیـان رفـت ،امـروز بر کـرده انـد ».نیچـه بـا تبارشناسـی زیرکانـ هی این
دیگـران م یرود و آن هنگام یسـت که فلسـف های خواسـت و میـل بـه حقیقـت در م ییابـد در
آغـازِ ایمـان آوردن بـه خویـش م یکنـد .چنیـن پـس ِایـن نقـاب حقیق تدوسـتی ،اراده و میـل
فلسـف های همـواره جهـان را بـه گمـان خویـش دیگری خفته اسـت کـه نه تنهـا حقیق تخواهی،
بلکـه باقـی افعـال آدمـی را پوشـش م یدهـد و
شماره /4اهــواز /مــهر /1399سپتامبـر 41 2020