Page 44 - مجله_ی_نوابت،_شماره_ی_۴_نقد،_مهر_۱۳۹۹
P. 44

‫و طولانـی عبـور م ‪‎‬یکننـد که چیز ‪‎‬یسـت در حد چیـزی ازایـن دسـ ‪‎‬تاید‪ ،‬شـما آینـدگان‪ ،‬شـما‬
‫نجـوم قدیـم و کیمیاگـری و بـه سـاحت تـاز‪‎‬های فیلسـوفا ‪‎‬ننو} (‪ 1‬ص‪،92 .‬همـان)‬
                                                  ‫وارد م ‪‎‬یشـوند کـه در آن‪ :‬نّیـت و پ ‪‎‬یآمـد و نیاز و‬
‫رانـه و قدرت عواملی هسـتند که در کنار یکدیگر فصلسوم‪:‬سرشت‪‎‬دینی‬
‫معنـا م ‪‎‬ییابنـد‪ .‬جـان آزاده چنیـن م ‪‎‬یکنـد‪ :‬یعنـی اگـر جـا ‪‎‬ن آزاده آن باشـد کـه از پی ‪‎‬شداور ‪‎‬یهـای‬
‫بـا برگذشـتن از اخلاقـی که خـود بر شـتابکاری نسـنجیده برگذشته اسـت‪« ،‬برده» نسبتی نزدیک با‬
‫بنـا شـده و مخـدوش اسـت‪ ،‬عملی جسـورانه و او دارد‪ .‬ن ‪‎‬هایـن کـه مطلقـا بـرد‌هی آن باشـد که در‬
‫اخلاقـی انجـام م ‪‎‬یدهـد‪ :‬ایـن وظیف ‪‎‬هی فیلسـوف ایـن پی ‪‎‬شداور ‪‎‬یهـا دسـت و پـا م ‪‎‬یزنـد‪ .‬چـرا که‬
‫اسـت که بدگمان باشـد و از درون هرمغاک شک‪ ،‬اندیشـه و واژگان نیچـه کمتر ارتبـاط دیالیکتیکی‬
‫از گوشـ ‪‎‬هی چشـم‪ ،‬کژکژ بنگرد‪ 1( .‬ص‪ .‬صفحه ‪ )81‬باهـم برقـرار م ‪‎‬یکننـد‪ 3( .‬ص‪ .‬صفحـه ‪]3[ )36‬‬
‫ای ‪‎‬نگونـه اسـت که انسـان آزاده در جهان فلسـفی امـا بـرده‪ ،‬جـان آزاد نیسـت‪ .‬بـرده از خویـش و‬
‫نیچـه پـا بـر عرصـه م ‪‎‬یگـذارد‪ .‬نخسـت بـا پی ‪‎‬شفر ‪‎‬ضهـای خـود برنگذشـته اسـت‪ .‬بـرده با‬
‫دلیـر ِی عبـور از پیـش انگار‪‎‬ههـا کـه نیچه آنـان را ارز ‪‎‬شهایـی کـه بعنـوان بُـت بـرای او سـاخت ‪‎‬هاند‬
‫زندگـی م ‪‎‬یکنـد‪ .‬او فرما ‌نبـردار اسـت‪ .‬یکـی از‬   ‫«دوسـتداران تـاز‪‎‬هی حقیقت» (‪ 1‬ص‪ .‬همـان ‪،‬صفحه‬
‫بدفهم ‪‎‬یها از فلسـف ‪‎‬هی نیچه همین واژگان شـدیدا‬   ‫‪ )89‬م ‪‎‬ینامـد‪ .‬کسـان ‪‎‬یکه اهـل جزمیّـت نخواهنـد‬
‫دو پهلو هسـتند‪ .‬برخی «برده» ‪ ،‬در فلسـف ‪‎‬هی نیچه‬   ‫بـود – امـا نـه ب ‪‎‬همعنـای یک باشـند‪‎‬هی نسـب ‪‎‬یگرا‬
‫را در هیـأت «کارگـر»ی خسـته و یـا یـک دهقان‬       ‫– و حقیق ‪‎‬تشـان نیـز حقیقتـی نخواهد بـود برای‬
‫بـا چپقـی در دسـت تصویـر کرد‪‎‬هانـد‪ .‬بـرده در‬      ‫همـگان‪ .‬یـک کلام؛ فیلسـوف آزاده خواهد گفت‪:‬‬
‫فلسـف ‪‎‬هی نیچه آن اسـت که در ارز ‪‎‬شهای خویش‬       ‫{حک ‪‎‬ممـن‪ ،‬حک ‪‎‬ممـن اسـت‪ :‬دیگری را به آسـانی‬
‫چـون و چـرا نکـرده اسـت‪ .‬پرسـتش م ‪‎‬یکنـد‬          ‫حق دستیابی بدان نیست‪ 1( }.‬ص‪ .‬همان صفحه ‪)89‬‬
‫خداهای بسـیاری را‪ .‬جا ‪‎‬نآزاد‪ ،‬انقلابی اسـت‪ .‬چرا‬   ‫همیـن عبـور و گذار اسـت کـه اولین نشـان ‪‎‬ههای‬
‫کـه زندگـی و اصولـش را م ‪‎‬یآفرینـد‪ .‬زندگ ‪‎‬یاش‬     ‫ورود انسـان غیرگل ‪‎‬های در فلسـف ‪‎‬هی نیچـه را ارائه‬
‫صحنـ ‪‎‬هی هنـر آفرین ‪‎‬شاوسـت‪ .‬او تنهـا ب ‪‎‬هخـود‬    ‫م ‪‎‬یکنـد‪ .‬از پس ِاین گذار‪ ،‬انسـا ‪‎‬ن یکه و بالانشـین‬
‫بـاور دارد‪ .‬بـرده اما در هر هیات و لباسـی‪ ،‬حافظ‬   ‫او – ن ‪‎‬هقلـدر یـا سـرمای ‪‎‬هدار – زاده م ‪‎‬یشـود تـا‬
‫نظـم موجـود اسـت‪ .‬مراقـب ِاسـت تـا هی ‪‎‬چچیـز‬      ‫باحک ‪‎‬مهـای آفریـد‪‎‬هی خـود بـازی کنـد‪ .‬انسـان‬
‫باژگونـه نشـود‪ .‬درسـت در همین نقطه اسـت که‬        ‫ِضـد قاعـد‪‎‬هی گلـه و ن ‪‎‬هانسـان ب ‪‎‬یقاعـده !«–چـرا‬
‫نیچـه با پدیدارشناسـی روح ِمسـیحی و سرشـت‬         ‫کـه قاعـد‪‎‬هی او آفریدن ارز ‪‎‬شهای خویش اسـت‬
‫‪‎‬دینـی‪ ،‬نشـان م ‪‎‬یدهـد چ ‪‎‬هبسـا مذهـب سـاز ‪‎‬وکار‬  ‫و ن ‪‎‬هفقـط ویـران کـردن ارز ‪‎‬شهـای دیگران‪».‬هیچ‬
‫و ابزار ‪‎‬یسـت کـه بـ ‪‎‬هکار گرفتـه م ‪‎‬یشـود تـا‬    ‫عجیـب نیسـت در بیانیـ ‪‎‬هی انسـان آزاد‪‎‬هی او‬
‫بردگـی را نهادینـه کنـد‪ .‬امـا نیچه حتـی در بحث‬
‫فهرسـتی از خصوصـت هایی جا گرفت ‪‎‬هاسـت که تبارشناسـی سرشت‪‎‬دینی دسـت به کل ‪‎‬یباف ‪‎‬یهای‬
‫بـه شـکل ژرفی‪ ،‬پی ‌شبین ‪‎‬ی زیسـتی تـوام با تنهایی رایـج نم ‪‎‬یزنـد‪ :‬مسـیحیت دوگونـ ‪‎‬هی کلـی دارد‪:‬‬
‫پاسـکالی – جنوبـی و لوتـر – کرامولـی شـمالی‪.‬‬      ‫وآفرینـش را ب ‪‎‬هدنبـال دارد‪:‬‬
‫کنجکاوی تاپا ‪‎‬یرذالت‪ .‬پژوهنده تا پای سـنگدلی‪ 1( ،‬ص‪ .‬صفحـه ‪ )96‬او بـا ایـن تقسـی ‪‎‬مبندی از ابتـدا‬
‫انگشـتانی ب ‪‎‬یباک بـرای فراچنـگ آورد ِن ب ‪‎‬هچنگ وضعیـت خـود را دربـار‪‎‬هی پدید‪‎‬هی دین روشـن‬
‫نیامدنـی‪ ،‬آمـاده بـرای دسـ ‪‎‬تورزی کـه هـوش و م ‪‎‬یکنـد‪ .‬او توانسـته‪‎‬اسـت کـه از ورای خـوب و‬
‫چابکی بطلبد‪ .‬آماده بـرای هرحادثه‪ ،‬آزادی اراد‪‎‬هی بـد‪ ،‬دسـت بـه تفسـیر و تحلیـل ِمسـیحیت بزند‪.‬‬
‫سرشـارخویش‪ ،‬ب‪‎‬اپهنـ ‪‎‬های در فراپیـش و پهنـ ‪‎‬های بـه همیـن جهـت نـگاه او خالـی از تعص ‪‎‬بهـای‬
‫در فراپشـت‪ .‬فروپوشـید‪‎‬هدرردای نـور‪ ،‬صرف ‪‎‬هجـو رایـج اسـت‪ .‬نگاه ‪‎‬یسـت تجربـی و درعی ‪‎‬نحـال‬
‫درآموختـن و فرامو ‪‎‬شکـردن‪ .‬بو ‪‎‬فشـ ‌بکار در محققانـه و سرشـار از کنجکاوی‪ .‬نیچـه با تاختن‬
‫بـه مسـیحیت‪‎‬شـمالی و پی ‪‎‬شفر ‪‎‬ضهـا ‪‎‬یآن‪ ،‬در‬       ‫تنهایـی‪ 1( .‬ص‪)92 .‬‬
‫{آری! ما چنین کسـانیم‪ ،‬ما آزاد‪‎‬هجانان و چ ‪‎‬هبسـا واقـع پ ‪‎‬یآمدهـا و دسـ ‌تآوردهای آن بـرای‪‎‬روح‬

‫شماره ‪ /4‬اهــواز‪ /‬مــهر ‪ /1399‬سپتامبـر ‪44 2020‬‬
   39   40   41   42   43   44   45   46   47   48   49