Page 49 - مجله_ی_نوابت،_شماره_ی_۴_نقد،_مهر_۱۳۹۹
P. 49
پـس از آن فراینـد علمی بـا روح عرفانی ،برآمده بودبه سـوی یهودیـان روی آوردنـد ،تهدیدی که
ازسرشـت شـرقی اسـکندریه وآموزههای رواقی، باعث شـد تا مصریـان علاوم برنپذیرفتن سـلطه
کـه دارای جان مای ههای شـرقی بودند ،در آمیخته یونانـی گـری بـا یهودیـان در برابـر ایـن تهدیـد
شـد بسـیاری ازعناصـر اندیشـه رواقـی دراصـل ائتالف نمایند.آنچنـان کـه ویـل دورانـت اظهار
شـرقی وبرخی ازآنها نیز سـامی ناب بوده ورواقی مـی دارد درپایـان ایـن صبغـه یونانـی نیسـت
گرایـی در اصل چیزی جز یـک مرحله از پیروزی کـه چیـره م یشـود بلکـه تمـام ابعـاد فرهنگـی
شـرق بر تمدن هلنی نبـود .البته این آمیختگی تنها و فکـری وحتـی سیاسـی رنـگ و روی مصـری
به طـب محـدود نشـدو«زمین ههای دیگـری چون بـه خـود م یگیـرد .ویلـز در کتـاب «نشـان ههای
شـیمی رانیز شـامل شـد شـیمی با گرایش فلسفی تاریـخ بشـری» م ینویسـد« :صـواب آن اسـت
ودینـی بهـم آمیختـه شـد .و آموز شهـای آن بـر کـه بایـد گفـت کـه ایـن مصریـان بودندکـه بـر
بنیـاد متافیزیک ناشـناخت هها ،سـحر وجادومتمایل بطلمیوسـیان چیـره شـدند وآنهـا را درخـود
جذ بنمودند(».ویلز،1979،ص)454چه،بـه جـای
م یشـود(».همان،ص)50 آن کـه دولـت رنـگ وصبغـه هلنیسـتی بـه خود
-2حاکمیتنگرشسازوارانه بگیرداندیشـه سیاسـی مصریـان بـرآن مسـتولی
دربررسـی سـاخت اندیشـه ومکتـب فلسـفی شـد و بطلمیـوس همـان فرعـون پادشـاه ربانـی
اسـکندریه بـه وضـوح ملاحظـه م یشـود کـه شـدونظام اداری نیـز ادامه همان سـن تهای کهن
تلا شهایـی بـرای ایجـاد سـازواری میـان مصریـان برآمـده از دوره بیبـی ،تحتمس ،زمیس
ناسـازگار یها انجـام گرفـت .سـازواری میـان
ادیـان شـرقی ویونانـی ،میـان دیـن یهـودی و ونخاو شـد.
فلسـفه یونانـی ،میـان مسـیحیت وفلسـفه .البتـه ویژگ یهایمکتبفلسفیاسکندریه
ایـن تلا شهـای سـازوارانه نـه تنهـا ازجانـب شـناخت ویژگ یهـای مدرسـه اسـکندریه باعث
مصریـان ،بلکـه ازسـوی یونان یهـای سـاکن مـی شـود تـا به فضـای اندیشـ هگی و فیلسـوفان
دراسـکندریه نیـز پـی گرفتـه شـد .نوافلاطونیان ایـن مکتـب آگاه گشـته وفلسـفه ایـن مکتـب با
و نوفیثاغوریـان ازجملـه اینان بودنـد که مکاتب دقـت بیشـتری مـورد امعان نظـر قـرار گیرد:
فلسـفی سـازواران های را میـان نـو وکهـن عرضه
داشـتند.مثلا نوفیثاغوریـان فلسـف های را ارائـه -1آمیختگیعلموعرفان
کردنـد کـه افـزون بـر«آرای قدیمـی فیثاغورس، ازمیان ههـای قـرن دوم پیش ازمیلاد دراسـکندریه
ازاندیشـه هـای افلاطـون ،ارسـطو ورواقـی نیـز یـک مکتب طبـی ظهورکرد در درمـان بیمار یها
بهـره گرفتـه بودنـد .پیونـد ایـن اندیشـ هها بـا اهتمـام چندانـی بـه اصـول علمـی نداشـت« .از
باورهـای دیانـت اورفـ های باعث شـد تا نسـبت اواخرایـن قرن،آموزش پزشـکی وعلمـی به ویژه
به ضـرورت نظـارت برنفـس ومنزه سـاختن آن از فلسـفه رواقی متاثر شـد و طبیبان به مبدأ روح
بـرای آمـاده شـدن درایـن جهـان جهـت زندگی بازگشـتند موضوعی که در فلسفه رواقی ،به اندیشه
ابـدی ایمان داشـته باشـند( ».همـان،ص )38پلوتارک حضـور الهی در جهـان وپراکنش آن درتمام افراد
ازنوفیثاغوریـان ،بـا تاثیـر گرفتـن از دودویـی عالـم اشـاره دارد .ایـن روح همان اسـت که بدن
زرتشـتی اهورامـزدا واهریمن ،گرایـش بی دینی را زنـده م یگردانـد و انـدام آن را یکتـا م یکنـد
برهمیـن اسـاس در اسـکندریه مکتب طبی پدید
اپیکـوران را رد کـرد. آمـد کـه میـان آموز شهـای علمـی وبنیادهـای
-3گرایشدینیوغلبهروحشرقی فلسـفی متافیزیـک پیونـدی برقرارم یکرد(».بلـد
گرایـش سـازوارانه ای کـه در سپهراندیشـ هگی ی1962:ص )46-45اینجاسـت کـه بـرای شـناخت
اسـکندریه پدیـد آمددرنهایـت باعث شـدتاجنبه سرشـت انسـان از روح مـدد گرفتـه م یشـود و
شماره /4اهــواز /مــهر /1399سپتامبـر 49 2020