Page 45 - مجله_ی_نوابت،_شماره_ی_۴_نقد،_مهر_۱۳۹۹
P. 45

‫در نـگاه‪‎‬نیچـه‪ ،‬دیـن ب ‪‎‬هماننـد سیاسـت و اقتصاد‪،‬‬      ‫‪‎‬اروپایی را به نقد م ‪‎‬یکشـد‪ :‬ایمان مسـیحی از آغاز‬
‫زمینـ ‪‎‬های بـرای درک پدید‪‎‬ههاسـت‪ .‬و نیـز‬              ‫قربانـی م ‪‎‬یطلبـد‪ .‬قربان ‪‎‬یکـردن آزادی و ه ‌مچنیـن‬
‫وسـیل ‪‎‬های کـ ‪‎‬هاز آن م ‪‎‬یتـوان بـه یـک «خواسـت‬       ‫بـه بردگیگـردن نهـادن اسـت‪ 1( .‬ص‪ .‬صفحـه ‪)97‬‬
‫» تحقـق بخشـید‪ .‬دیـن ه ‌مچـون رشت ‪‎‬ها ‪‎‬یسـت‬           ‫مسـیحیت ازآ ‪‎‬نرو – امر مطلق – را نشـانه م ‪‎‬یرود‬
‫کـه فرما ‌نروایـان و فرما ‪‎‬نگـزاران را بـه هـم‬        ‫کـه بـرده‪‎‬تنهـا خواهـان مطلق اسـت‪ .‬بـرده‪ ،‬زبان‬
‫بسـته مـ ‪‎‬یدارد‪ .‬وجـدان فرما ‪‎‬نگـزاران را ‪ -‬یعنـی‬     ‫اسـتبداد را م ‪‎‬یفهمـد‪ .‬چراکـه تمام زندگـ ‪‎‬یاش در‬
‫باطن ‪‎‬یتریـن جنبـ ‪‎‬هی آنـا ‪‎‬نرا ‪ -‬کـه همـان میـل‬      ‫فضـای اسـتبداد اندیشـ ‪‎‬هاش مانده اسـت‪ .‬زبـان او‬
‫سرکش ‪‎‬یسـت بـه فرما ‌نروایـان آشـکار م ‪‎‬یکنـد‬         ‫جزمیـت اسـت ‪ .‬او نم ‪‎‬یتوانـد چیـزی جـز امـر‬
‫و عنـا ‪‎‬ناش را دسـت‪‎‬ایشـان م ‪‎‬یسـپارد (‪ 1‬ص‪.‬‬           ‫مطلـق را طلـب کنـد؛ چراکه مـدام با امـر مطلق و‬
‫صفحـه‪ .)112‬تنهـا همین نکته نشـان م ‪‎‬یدهـد برده‪،‬‬       ‫قطعی نشـئه شـده اسـت‪ .‬مسـیحیت نیز این میل‬
‫چگونـ ‪‎‬ه و به کمـک کدامین عوامل بـرده م ‪‎‬یماند‪.‬‬       ‫را سـیراب م ‪‎‬یکنـد‪ .‬مسـیحیت بـا سرشـت‪‎‬دینـی‬
‫چگونـه در میان پی ‪‎‬شداور ‪‎‬یهایـش محصور و در‬           ‫ارتبـاط برقـرار م ‪‎‬یکنـد و آن را بـا آ ‌نچه شـخص‬
‫بنـد م ‪‎‬یمانـد و کـدام اراده و خواسـت او را به بند‬    ‫تخدیـری بـه آن نیـاز دارد‪ ،‬خـوراک م ‪‎‬یدهـد‪:‬‬
‫م ‪‎‬یکشـد‪ .‬تـار عنکبـوت کجـا بـه دور بـرده تنیده‬       ‫امرغایـی و نهایـی‪ .‬نیچـه بـا طـرح روا ‪‎‬ننژنـدی‬
‫م ‪‎‬یشـود و چگونـه بردگـی‪ ،‬بـه وضعیتـی تبدیـل‬          ‫‪‎‬دینـی عملا اعلام م ‪‎‬یکند که سرشـ ‪‎‬تدین ِی انسـان‬
‫م ‪‎‬یشـود کـه جایـگاه بـرده را محک ‪‎‬متـر و جایگاه‬      ‫ب ‪‎‬هقـدری آلـوده اسـت که بـه بیمـاری‪‎‬روحی بدل‬
                                                      ‫شد‪‎‬هاسـت‪ :‬روا ‪‎‬ننژنـدی‪‎‬دینـی بـا سـه پرهیزان ‪‎‬هی‬
                ‫صاحبـش را تحکیـم م ‪‎‬یکنـد‪.‬‬            ‫خطرناک ه ‌مبسـته اسـت‪ :‬کنار‪‎‬هجویـی‪ ،‬روز‪‎‬هداری‬
‫او در جـادوی تفسـیر سیاسـی خـود از دیـن‬               ‫و پرهیزجنسـی‪ )1( .‬و بـا پ ‌یگیـری ایـن میـل بـه‬
‫اعالم م ‪‎‬یکنـد‪ :‬دیـن‪ ،‬بـه پـار‪‎‬های از فرما ‪‎‬نگـزاران‬  ‫پرهیـز بـه موضـو ِع جنجالی قدیسـیت م ‌یرسـد‪:‬‬
‫ایـن رهنمـود و فرصـت را م ‪‎‬یدهـد کـه خـود را‬          ‫ایـن موضـوع یعنـی ی ‌کبـاره جایگزی ‪‎‬نشـدن‬
‫بـرای سـروری و فرماندهی در آینـده آماده کنند‪.‬‬         ‫اضـداد؛ جایگزی ‪‎‬نشـدن حال ‪‎‬تها ‪‎‬یروانـ ‪‎‬یای کـه‬
‫(‪ 1‬ص‪ .‬همـان) و در تفسـیر خـود از روا ‪‎‬نشناسـی‬         ‫از نظـر اخالق ضـد یکدیگر انگاشـته م ‪‎‬یشـوند‪:‬‬
‫سرشـت‪‎‬دینـی عـوام چنیـن م ‪‎‬یگوید‪ :‬دیـن برای‬           ‫اکنـون بـه چشـم م ‪‎‬یبیننـد کـه ناگهان ی ‪‎‬کانسـان‬
‫اکثریـت بزرگـی که وجودشـان تا همیـن جا بس‬             ‫«بـد» بـه یـک «قدیـس» یـک آد‪‎‬مخـوب بـدل‬
‫بـاد ‪ -‬یعنـی مرد‪‎‬معـادی – خرسـندی ب ‪‎‬یپایانی از‬       ‫م ‪‎‬یشـود‪ 1( .‬ص‪ .‬صفحـه ‪ )99‬نیچـه بر ایـن باور بود‬
‫وضع و نوعشـان فراهم م ‪‎‬یکنـد وآرامش خاطری‬             ‫کـه کشـتی روا ‪‎‬نشناسـی از فهم موضـوع درمانده‬
‫چندجانبـه بـه ایشـان م ‪‎‬یدهـد‪ :‬فرما ‌نبـری را ارج‬     ‫اسـت؛ چراکـه روا ‪‎‬نشناسـی نیـز بـا پی ‪‎‬شفـرض‬
‫م ‪‎‬یبخشـد؛ مایـ ‪‎‬هی شـادی و غم ‪‎‬یهمگانـی میـان‬        ‫خـوب و بد سـراغ فهـم مسـاله رفت ‪‎‬هاسـت‪ .‬اما او‬
‫ایشـان و همگنا ‪‎‬نشـان م ‪‎‬یشـود‪ .‬مایـ ‪‎‬هی «نورانی»‬     ‫روش دیگـری را امتحـان کـرد‪ :‬او دریافـت تمـام‬
‫شـدن و زیبای ‪‎‬یشـان م ‪‎‬یشـود و رواشـماری‬              ‫موضـوع معجـزه ممکـن اسـت ک ‌مبود آشـنایی با‬
‫تمام ‪‎‬یکوت ‌هبینـی‪ ،‬تمامی‪‎‬پسـتی و تمامـی ب ‪‎‬ینوایی‬    ‫زبا ‪‎‬نشناسـی باشـد‪ .‬یعنی عدم فهم متـون مذهبی‪.‬‬
‫نیم ‪‎‬هحیوان ‪‎‬یشـان‪ 1( .‬ص‪ .‬صفحـه ‪ )113‬نیچـه‬            ‫زندگـی در «پناه خـدا» والاترین و واپسـین زاد‪‎‬هی‬
‫زنـده نبـود تـا حکوم ‪‎‬تها ‪‎‬یدینـی و شـیو‪‎‬هی‬           ‫تـرس از حقیقت اسـت‪ 1( .‬ص‪ .‬صفحه ‪ )110‬همین‬
‫فرمانروای ‪‎‬یشـان را ببینـد‪ .‬امـا تجربـ ‪‎‬هی آسـیایی‬    ‫جملـه مـا را راهنمایـی م ‪‎‬یکنـد تـا بـاز بـا مفهوم‬
‫از سیاسـت و دیـن‪ ،‬ایـن خوان ‪‎‬شهـا را م ‪‎‬یطلبـد‬        ‫برده بیشـتر و بیشـتر آشـنا شـویم‪ .‬ترس ‪ ،‬در تمام‬
‫و رابطـ ‪‎‬هی محکمـی بـا آ ‌نهـا برقـرار م ‪‎‬یکنـد‪.‬‬      ‫پی ‪‎‬شفر ‪‎‬ضهـای نسـنجیده بـه صـورت تفکـری‬
‫خرسـندی ب ‪‎‬یپایـان‪ ،‬زایید‪‎‬هی آن نوع نگاه ‪‎‬یسـت‬        ‫آرزومندانـه لانـه کـرده اسـت‪ .‬تاکنـون وسـیل ‪‎‬های‬
‫کـه همـه دربرابـر خداونـد ی ‪‎‬کسـان و ی ‪‎‬کاندازه‬       ‫ک‪‎‬ارآمدتـر از دی ‪‎‬نداری درکارنبود‪‎‬هاسـت‪ :‬از این‪‎‬راه‬
‫م ‪‎‬یشـمارد – حتـی اگـر هم ‪‎‬هشـان تنهـا رمـ ‪‎‬های‬       ‫انسـان م ‪‎‬یتواند چنـدان هنر و رویـه وآ ‪‎‬ب و رنگ‬
‫باشـند وبـس – و آرامـ ‪‎‬ش خاطـر از چنـد جهت‪:‬‬           ‫و حسـن ب ‪‎‬هدسـت آورد که دیـدارش تا ‪‎‬بآوردنی‬
‫ای ‌نکـه نیـازی بـه خلـق کـردن هیـچ ارزش و‬
‫درنتیجـه معنایـی برای خویش نیسـتند‪ .‬تنها علف‬                               ‫شـود‪ 1( .‬ص‪ .‬صفحـه ‪)111‬‬

‫شماره ‪ /4‬اهــواز‪ /‬مــهر ‪ /1399‬سپتامبـر ‪45 2020‬‬
   40   41   42   43   44   45   46   47   48   49   50