Page 43 - مجله_ی_نوابت،_شماره_ی_۴_نقد،_مهر_۱۳۹۹
P. 43
بشناسـد« .خودت را بشـناس ِمعروف» [ .]2دراین در «درو نمـن» روی م یدهـد چـه بسـا نامـش
مرحلـه ،معیـار انسـان بـرای ارزش ظری فتـر «خواسـتن» نباشـد یـا «احسـا سکردن»؟)()1
و دسـتیابی بـه آن نیازمنـد روا نشناسـی بیشـتر ظرافـت او در عیا نکـردن ایـن موضـوع مـا را
و البتـه عینیـت کمتـر اسـت :خاسـ تگاه ب هجای بـه مرحلـ هی دیگـر از اندیشـ هورزی او سـوق
پ یآمد.چشـ مانداز وارونـه م یشـود 1( .ص .همـان) م یدهـد .روش تبارشناسـی او در انگیزههـا و
نیچـه بـر ایـن باور بـود کـه خرافـ های ظریف نیز ران ههای شـناختی فلاسـف هی پیـش از او ،نیچه را
همـراه بـا ایـن چرخـش در بـاور عمومی شـکل یـاری م یکنـد که فراسـو را بـه نبردگاهی ُمفصل
گرفـت ،یعنـی« :نی تدانسـتن و بدا نگرویـدن کـه و تمامعیـار بین او و فلاسـف هی کلاسـیک تبدیل
ارزش هـر کردار بسـته بـه ارزش نیّ تآن اسـت». کنـد .جا یجای جـان آزاده ،صحنـ هی نبرد نیچه
( 1ص .همـان) ایـن پی شفـرض تباه یآورچنـان
کـه م یدانیـم -م یتوانیـم بانیّتـی نیک ،اشـخاص با فلاسـفه اسـت.
بسـیاریرا درگورسـتا نهای دسـت هجمعی بریزیم
-بـا اصال تبخشـیدن بـر نیّ تشـخص ،تمامـی نیچـه در م ییابـد حقیق تخواهـی آلـوده بـه
رو شاندیشـیدن ،سـتایش و نکوهش و جه ت نقد پی شفر ضهـای غلـط اخلاقـی ه مچـون :
را برمبنـای اخالق قرارم یدهـد .و در ایـن دوران همسـایه را ه مچون خود دوسـت بدار از مسیح،
حقیقـت چیز یسـت کـه اخلاقـی باشـد .آ نچـه یـا چنـان عمـلکـن کـه م یخواهـی با تـو عمل
برقـرار باشـد توسـط ارزشـی ازپیـ ش بناشـده، کننـد از کانـت– ،خـود جـز عملـی اخلاقـی و
شناخت هشـده ،توجی هشـده بـر پایـ های یکسـره کارخیری بیش نیسـتند .آغشـت هاند بـه نی تمندی
دینـی ،بـه غصـب حقیقـت د لبخواهـی و جعل
مفـرو ضو نـهفراچن گآمـده یـا آفریدهشـده. دوبـارهی آن بـه عنـوان نتیج هی جسـ توجو :ای
.3سـومین مرحله از تاریخ ارزش ،بخشـی اسـت ولتـر! ای بشـریت! ای باله !در بـاب حقیقت و
کـه نیچـه ب هعنـوان فیلسـوفی کـه دیـده بـر افـق جسـ توجوی حقیقت نکت های هسـت :اگرانسان
دارد ،بـ هآن اشـاره م یکنـد :آینـده .یعنـی تاریخی ایـن کار را بس یانسـانی انجـام دهـد – یعنـی «
کـه م یتواند نوشت هشـود .حتی اگر توسـط کسـی حقیقـت را جـز برای آن نجوید کـه کار خیر کند
نوشـته نشـدهباشـد در سـطرهای او حضور پیدا »شـرط م یبنـدم که هیـچ نخواهد یافـت 1( .ص.
کـرده و بـه معنایی آغاز شـده اسـت .بـه این دلیل
او فیلسـوف زمان هسـاز اسـت ک هخـود خ طتعیین )82
آغـاز دورا ِنگـذار اسـت .مرحلـ هی فرااخلاقـی،
دورانـی کـه درآن ،نیّـت سـنج هی یـک کـردار نیچـه در تبارشناسـی ارزش ،به سـهدوره اشـاره
نیسـت .نیّـت نیـز ،ه مچون سـایر عوامـ ِل حاضر میکند :
در صحنـ هی جـرم انتخـاب واژگانـم را بـر مـن
ببخشـید – نشان ها یسـت که باید تفسـیر شـود .و .1دوران «پیـ شاز تاریـخ » کـه ارزشـمندی یـا
اتفاقا بسـیار پرمعنا و گویاسـت .امـا ب هخود یخود ب یارزشـی یـک کـردار براسـاس پ یآمـد آن
هیـچ معنایـی نـدارد :آ نچـه دریـک کـردار بـ ه سـنجیده م یشـد.پیروزی یا شکسـت یک کردار،
نیّـتآن بـاز م یگـردد ،آنچـه درآن دیدهشـدنی و راهنمـای انسـان بـرای خـوب یـا بد نامیـدن آن
دانسـته و«آگاهانه» اسـت ،متعلق به رویه وپوست بـود .وی ایـن دوره را دوره ی پیشـااخلاقی
آن اسـت و ماننـد هرپوسـت دیگـری چیـزیرا نامگـذاری م یکنـد .دورهای کـه انسـان هنـوز
آشـکار م یکنـد اما بیـش از آ نچه عریـان م یکند، متوجـه اثـر نـاآگاه ضمیـر خویـش بـر افعالـش
م یپوشـاند 1( .ص .صفحـه)78 نیست .
{برگذشـتن از اخالق} ب هی کمعنا وظیف ها یسـت .2امـا اند کانـدک انسـان بـه آنجـا رسـید کـه
که نیچه آن را بر عهدهی جا نهای آزاده م یگذارد. دیگـر نـه پ یآمد کـردار کـه خاسـتگاه آن «یعنی
آنـان کـه از این پی شداوری و شـتا بکاری پ ردامنه نیـت» را اسـاس ارزش آن شـمارد 1( .ص .صفحـه
)77ایـن چرخـش ،اهمیت ویژهای در سرنوشـت
بشـر دارد .چراکـه او تالش کـرد تـا خـود را
شماره /4اهــواز /مــهر /1399سپتامبـر 43 2020