Page 8 - جریانشناسی لیبرالیسم اسلامی
P. 8
جریان لیبرالیســـم اســلامی
نظریـه سیاسـی ارزیابـی کننـد .امـا لیبرالیسـم بـه عنـوان یـک نظریـه سیاسـی بـدون «آزادی» معنـای 6
محصلــی نمــی توانــد داشــته باشــد .در ایــن پرونــده نگاهــی کوتــاه بــه جایــگاه آزادی در مدرســه
فکــری لیبــرال هــا خواهیــم انداخــت .امــا پیــش از آن ذکــر یــک نکتــه ضــروری اســت .یکــی از
مشـهورترین نوشـته هـای آیزایـا برلیـن مقالـه ای اسـت کـه در سـال 1958میـادی نوشـته و در آن
مفاهیـم دوگانـه آزادی منفـی و آزادی مثبـت را بررسـی کـرده اسـت« .منظـور برلیـن از آزادی منفـی،
چیسـتی و کجایـی قلمرویـی اسـت کـه اشـخاص بـه طـور آزاد و بـدون دخالـت دیگـران آنچـه را مـی
خواهنـد انجـام مـی دهنـد و منظـور از آزادی مثبـت پاسـخ از پرسـش منشـا کنتـرل یـا نظارتـی اسـت
کـه شـخص براسـاس آن بـه انجـام دادن یـک عمـل خـاص وادار مـی شـود ».برلیـن مقالـه خـود را
بـا تاکیـدی بـر لـزوم برخـورداری از آزادی منفـی بـه پایـان مـی بـرد.
ناگفتـه گذاشـته نشـود کـه همـه لیبـرال هـای کلاسـیک هـوادار مفهـوم منفـی آزادی بـه شـمار مـی
رونـد .بـا ایـن حـال جـان کـری معتقـد اسـت «بـه نظـر نمـی رسـد کـه پیونـدی ضـروری بیـن
پایبنـدی بـه دیـدگاه منفـی از آزادی و طرفـداری از اصـول لیبـرال وجـود داشـته باشـد ،حتـی اگـر
هـواداری از دیـدگاه مثبـت آزادی ،غالبـا متـرادف بـا مخالفـت بـا آزادی باشـد ».امـا بـا ایـن حـال
وجـود عناصـری نظیـر خودمختـاری فـرد در سـنت فکـری لیبرالیسـم باعـث مـی شـود کـه آزادی
منفـی وجـه هویـت بخـش تـری بـرای برداشـت کلاسـیک از لیبرالیسـم داشـته باشـد وجهـی کـه در
آثـار و آراء لیبـرال هـا پرپیـدا اسـت11.
از مهمترین مبانی اصیل لیبرالیسم را می توان به این مبانی اشاره کرد:
-1فردگرایـی (اصالـت فـرد) :فردگرایـی جوهـره و رکـن بسـیار مهـم لیبرالیسـم اسـت .فردگرایـی،
یعنـی فـرد و حقـوق او بـر همـه چیـز مقـدم اسـت .اگـر دولـت هـم تشـکیل شـده اسـت ،بایـد در
خدمـت خواسـته هـای افـراد جامعـه باشـد .دیـن ،اخـاق ،متفکـران و ...حـق ندارنـد بـه افـراد دسـتور
دهنـد و مهـم فـرد و خواسـته هـای اوسـت.
-2اصالـت آزادی :یعنـی آزادی فـوق همـه ارزشهاسـت .بـر اسـاس ایـن اصـل ،انسـان هـر خواسـته
ای کـه دارد ،اعـم از بـی بنـد و بـاری جنسـی و خـاف دیـن و اخـاق و غیـره ،بایـد آنهـا را محتـرم
شـمرد و بـه او آزادی داد ،و ایجـاد هرگونـه مانـع در ایـن راه جایـز نیسـت ،بـه بيـان دیگـر ،هیـچ چیـز
در برابـر خواسـته هـای مـن مهـم نیسـت .مهـم آن اسـت کـه مـن مـی خواهم.تنهـا حـد آزادی در
نظـر لیبرالهـا آزادی افـراد دیگـر اسـت .بنابرایـن ،اگـر خواسـت طـرف شـما موافـق بـا میـل و خواسـت
شـما باشـد ،هـر رفتـاری مجـاز اسـت.
-3انسـان مـداری (امانیسـم) :یعنـی بایـد تمـام چیزهـا ـ حتـی اخـاق و دیـن ـ بـر اسـاس تمایـات
لیبرالیسم ،جان گری ،ترجمه محمد ساوجی ،انتشارات وزارت خارجه ،1381 ،ص 11 94